اديان آسماني در دوران ظهور

0

اگر ديني پس از دين ديگر ظهور كرده، براي لغو كردن احكام آن دين نبوده است؛ بلكه دين جديد همواره برخي از احكام دين قبل از خود را حفظ و برخي ديگر از احكام آن را نسخ كرده است؛ زيرا زندگي انسان پيوسته نياز به قوانين و دستورهاي جديدي دارد و دستورهاي ديني جديد هميشه مطابق با اقتضاي حال مردمان هر زماني است. اگر به تاريخ مراجعه كنيم، متوجّه مي‌شويم كه هيچ ديني، شريعت و دين پيش از خود را لغو و رد نكرده است؛ بلكه به درستي آن اعتراف كرده و همة پيامبران گذشته را نيز به رسميّت شناخته است

 

 

 

 

 

 

اديان و علل تعدّد و وجود اختلاف ميان آنها
از آنجا كه دين، مسير درست در جهت گام برداشتن به سوي انسانيّت را ترسيم مي‌كند و در اين مسير، دست راهروان را مي‌گيرد تا با حركت در مسير درست به هدفشان برساند، ناگزير بايد حالات انساني و ويژگي‌هاي خاصّ جوامع مختلف بشري را نيز مدّنظر داشته باشد تا بتواند راحت‌تر كار راهنمايي مردم را انجام دهد.
هدف اصلي دين، حفظ كرامت انساني، رساندن انسان به آن مقام والاي مورد نظر پروردگار و يك زندگي برتر و به دور از پليدي‌ها و آلودگي‌ها است.
در طول تاريخ، اديان الهي زيادي وجود داشته و هر يك از آنها، مناسب زمان خود بوده‌اند و تا زماني كه مناسب حال بشر آن دوره‌ها بوده، ادامه داشته است، با پيشرفت انسان و گسترش آگاهي‌ها در هر دوران، ديني جديد از طرف خداوند براي مردم آمده و برخي از احكام دين قبلي را نسخ كرده است و به طور كلّي، هدف اين اديان، آگاهي‌بخشي به انسان‌ها بوده و عموماً اديان، تمدّني والا براي انسان‌ها به ارمغان آورده‌اند.

حركت تكاملي اديان
اينكه اديان الهي در برخي موارد با هم اختلاف دارند، بدين دليل نيست كه منشأ و منبع آنها مختلف است يا اينكه هر يك اصول خاصّ خود و متفاوت با اديان ديگر دارند، بايد دانست كه همة اديان، مردم را به يكتاپرستي دعوت كرده و پس از آن براي ادارة امور اجتماعي مردم، احكامي بيان كرده‌اند.
پيامبران از نظر اصول اعتقادي و همچنين منشأ پيامبري‌شان با هم هيچ‌گونه تفاوتي نداشته‌اند؛ بلكه اختلاف آنان، در احكامي بوده كه بنابر مقتضيّات زمان و رشد فكري بشر در هر زمان، بيان كرده‌اند و به همين دليل، هر پيامبري كه پس از پيامبر قبلي مبعوث شد، احكام و دستورهاي پيشرفته‌تري كه مناسب شرايط اجتماعي انسان‌هاي آن دوران بود، اعلام نموده است و چون بشر دائماً در حال پيشرفت بوده و هست، بنابراين احكام و دستورهاي پيامبران بعدي متناسب با احوال مردمان آن عصر بوده و طبيعتاً كامل‌تر از اديان گذشتة خود است.
به همين دليل است كه مي‌گوييم، اديان تكميل كنندة اديان گذشته‌اند؛ زيرا مبدأ و منشأ اديان يكي است و به همين علّت پيامبران در دوران مختلف، مژدة ظهور پيامبران پس از خود را مي‌دادند و اين خود بهترين دليل براي اثبات اين موضوع است كه دين، يكي است. خداوند بلند مرتبه و بزرگ فرموده‌اند: «وَإِذْ قَالَ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ؛1 و هنگامي را كه عيسي پسر مريم گفت: اي فرزندان اسرائيل! من فرستادة خدا به سوي شما هستم تورات را كه پيش از من بوده تصديق مي‏كنم و به فرستاده‏اي كه پس از من مي‏آيد و نام او احمد است بشارتگرم.»
حركت اديان با وفات پيامبران متوقّف نشده است؛ بلكه اين حركت با ظهور پيامبران جديد و اوليا و ائمه ادامه يافته و البتّه راه، هدف و مسير حركت همة آنان يكي بوده و همة مردم را دعوت به توحيد و خداپرستي مي‌كرده‌اند.
اگر ديني پس از دين ديگر ظهور كرده، براي لغو كردن احكام آن دين نبوده است؛ بلكه دين جديد همواره برخي از احكام دين قبل از خود را حفظ و برخي ديگر از احكام آن را نسخ كرده است؛ زيرا زندگي انسان پيوسته نياز به قوانين و دستورهاي جديدي دارد و دستورهاي ديني جديد هميشه مطابق با اقتضاي حال مردمان هر زماني است. اگر به تاريخ مراجعه كنيم، متوجّه مي‌شويم كه هيچ ديني، شريعت و دين پيش از خود را لغو و رد نكرده است؛ بلكه به درستي آن اعتراف كرده و همة پيامبران گذشته را نيز به رسميّت شناخته است، اديان جديد تنها خواهان عمل به دستورهاي جديد خود شده‌اند و اين موضوع اختصاص به دين اسلام ندارد؛ بلكه شامل تمامي شرايع و اديان گذشته نيز مي‌شود.
متأسّفانه، بسياري از مردم اين حقيقت را درك نكرده‌اند كه همة اديان در يك جهت حركت مي‌كنند و هدف واحدي دارند و اديان الهي جديد، در حقيقت امتداد و دنبالة اديان گذشته است و به همين دليل، با تعصّب فراوان، پاي‌بند اديان گذشته شده و جديدترين دين‌هاي الهي را نپذيرفته‌اند و اين گونه، مردم جهان در حال حاضر، هر يك خود را پيرو دين خاصّي مي‌دانند و اين در حالي است كه دين، يكي است. جدا از اين برخي از مردم از دين روي گردانده و اسير هوا و هوس نفساني خود شده و بشريّت به دليل ترك احكام الهي، متحمّل زيان‌هاي زيادي شده است.

وضعيّت اديان در دنياي امروزي
بديهي است كه وضعيّت اديان در حال حاضر، مطابق با هدف اصلي آن نيست و عموماً اديان از هدف اصلي خود فاصلة زيادي گرفته‌اند؛ زيرا پيامبران گذشته مژدة ظهور دين اسلام را داده بودند و همگي آنها تأكيد كرده بودند كه پس از آنها، رسالت‌هاي ديگري خواهد بود و مردم بايد به آن گردن نهند تا انسان در پايان به دين واحدي كه همان دين حق و در بر گيرندة تمام اديان گذشته است، برسد؛ امّا ما اكنون در دوراني به سر مي‌بريم كه برخي چندان اعتقادي به اديان ندارند و برخي ديگر بر تعصّب به برخي از اديان پيشين پافشاري مي‌نمايند و اين گونه شده كه بيشتر مردم از راه و جادّه و هدف اصلي دين خارج شده‌اند و حقايق جاي خود را به تعصّبات داده است.
متأسّفانه در برخي جاها، مردم پا فراتر گذاشته و به گونه‌اي شده كه پيروان اديان مختلف، به مخالفت و درگيري و جنگ با هم مي‌پردازند و در اين شرايط انسان‌ها در شرايط بسيار بدي قرار گرفته و وضعيّت بسيار اسفناك و فاجعه‌انگيزي به وجود آمده است.

حركت مهدوي و اصول آن
حركت مهدوي، چيزي جز تحقّق يافتن وعدة الهي مبني بر غلبه دادن دين حق و حكم‌فرما ساختن آن نيست، هرچند كه ممكن است اين امر خوشايند كافران نباشد، تحقّق اين وعدة‌ الهي در حقيقت رسيدن به آن هدف والاي زندگي بر روي زمين است.
اصول اعتقادي امام مهدي(ع) همان اصول ناب اسلامي است. همان‌گونه كه قبلاً اشاره شد، اديان آسماني يكي هستند و در نهايت بايد اين اتّحاد انجام شود و همه يكي شوند. همة‌ اديان مژدة ظهور دين اسلام و پيامبري محمّد(ص) را داده‌اند و به همين دليل، امام مهدي(ع) هنگام ظهور، بايد اصول واقعي دين اسلام را كه آخرين و كامل‌ترين دين است،‌ تبيين نمايد و آن را رواج دهد و اديان را از ناخالصي‌ها برهاند و در پايان بايد دين حق كه خالص و بدون پيرايه‌هاي بشري است، ‌در جهان حكم‌فرما شود.

چگونگي تعامل با اديان ديگر در دوران امام مهدي(ع)
تعامل با اديان اين‌گونه است كه ابتدا بايد اديان بشري و باطل كنار گذاشته شوند و شريعت و دين واقعي نشان داده شود. در احاديث معصومان(ع) آمده است كه ايشان سپاه خود را روانه مي‌سازد و از «غار انطاكيه»، تابوت سكينه را خارج مي‌سازند و در آن تابوت، نسخه‌اي از تورات و نسخه‌اي از انجيل وجود دارد و بر اين اساس، با اديان ديگر به احتجاج مي‌پردازند. اين روايت نكات زيادي در بردارد از جمله اينكه ايشان، محلّ اين تابوت را مي‌دانند و مسئلة احتجاج براي اثبات دين حق، اهمّيت زيادي دارد؛ زيرا انسان با دليل و برهان مي‌تواند چيزي را بپذيرد و به آن اعتقاد پيدا كند.
ظهور مقدّس ايشان و حوادث مربوط به آن به اين محاجّه‌ها محدود نمي‌شود و خداوند كمك خود را مي‌فرستد. فرود آمدن حضرت مسيح(ع) و نماز خواندن پشت سر امام(ع) تنها براي تشويق مسيحيان به پيوستن به دين اسلام و امام مهدي(ع) است.
استاد علي كوراني دراين باره گفته است:‌ خداوند حضرت موسي(ع) را براي اين هدف ذخيره قرار داده است؛ زيرا مسئله پيروز و چيره ساختن دين حق‌،‌ اهمّيت زيادي دارد. نكتة ديگر اينكه دين مسيحيت در حال حاضر گسترش زيادي يافته و شمار زيادي از مردم در جهان پيرو اين دين هستند و قدرت زيادي در جهان دارند. هدف اصلي امام مهدي(ع)، حكم‌فرما ساختن دين اسلام و تشريح احكام واقعي آن براي مردم است تا مردم آن را بپذيرند و با توجّه به اين،‌ حكومت امام مهدي(ع) در حقيقت، دوران انتقال از تشتّت و چند دستگي و رسيدن به يكپارچگي فكري و مذهبي است.

ردّ اديان ديگر يا همزيستي مسالمت آميز

در طول تاريخ، اديان در برخورد با هم، دو روش را برگزيده‌اند: 1. زندگي مسالمت‌آميز در كنار هم؛ 2. ردّ اديان ديگر.
امام مهدي(ع) هنگام ظهور و تحقّق وعدة‌ الهي و گسترش دين الهي، درصدد رد كردن اديان و شرايع ديگر نيست، بلكه هدف اصلي ايشان، كنار گذاشتن تحريفات مختلف در اديان آسماني است و اين چيزي جز پديدار ساختن حقّ و حقيقت براي مردم و حاكم ساختن دين خالص و ناب اصيل الهي نيست.

ناديه اسماعيل خليل الطائي   مترجم: سيّد شاهپور حسيني

پي‌نوشت:
1. سورة صف(61)، آية 6.

 

موعود

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!