دکترین جامعه مهدوى / بخش دوم (پایانی)

0

در روایات آمده است که حضرت در آن واحد با همة جهان صحبت مى‏کند و این را به ابزار رسانه‏اى جدید تعبیر مى‏کنند و نیز اگر در بعضى از روایات داریم که شیعیان حضرت، هر کجا هستند با ولى خودشان ارتباط برقرار مى‏کنند و مى‏توانند ولىّ خودشان را مشاهده کنند، باز این را به ابزار ارتباطى جدیدى که از طریق توسعة فنّاورى در اختیار بشر قرار گرفته است، تعبیر مى‏کنند.اما به نظر مى‏رسد که این یک نگاه تنگ و محدود است.

 

 

قسمت قبلی

 

اشاره:

آن چه پیش روست، بخش پایانى مصاحبه با استاد سیدمهدى میرباقرى است. در بخش نخست نقش محورى حضرت حجت ـ علیه‏السلام ـ در پایه گذاری حاکمیت فرهنگ اسلامى و استقرار عدالت‏خواهى بشر از نظر گذشت. در این شماره، نگاه استاد به «ویژگى‏هاى فردى منتظران» و «تلاش براى تدوین دکترین مهدویت و جامعه‏پردازى تشیع»، در کنار «محوریت یافتن حبّ ولى‏الله در ساختار درونى منتظران» را با هم پى مى‏گیریم.

با توجه به این که شاید بزرگ‏ترین و مؤثرترین عامل در تمدن‏ها علوم باشد و نیز از آنجا که هم اکنون منشأ علم و تکنولوژى، تمدن غرب است که پیش‏گام بسط آن به شمار مى‏رود، به نظر شما رابطه تمدن الهى که به دست امام(عج) گسترش مى‏یابد با علم چگونه است؟ همچنین حدیثى را که مى‏فرماید: 25 درجه از 27 درجه علم، در زمان امام ـ علیه‏السلام ـ به بشر عرضه مى‏شود، توضیح دهید؟

در این که علم، طریق تحقق تمدن ماست، تردیدى نیست. بنابراین، مطمئناً ایجاد تمدن به دست آن حضرت با علومى که در زمان ایشان بسط و گسترش پیدا مى‏کند، ارتباط دارد و حتماً یک تمدن آرمانى و یک نظام اطلاعاتى و علمى و به تعبیر دیگر، یک فرهنگ آرمانى هم خواهد داشت؛ اما سوءال این است که چه نسبتى بین علومی که آن حضرت (عج) ترویج می¬کنند و علومی که توسط تمدن غرب تبلیغ می شود، هست و همچنین آیا معنى گسترش علوم این است که همین علومى که در دنیاى معاصر و جود دارد و ابزارى براى دست‏یابى به ساز و کارهاى تمدن است، در آن دوره نیز به کار گرفته خواهد شد؟

در این زمینه، دو نگاه وجود دارد؛ یک نگاه معتقد است که علوم کنونى، علوم حقّى است و کارآمدى‏هایى که در اختیار بشر مى‏گذارد، کارآمدى‏هاى مثبتى است؛ یعنی در ذات آن، ارتباط با آرمان اخلاقى خاصى وجود ندارد؛ بلکه کارآمدى و اقتدارى در اختیار بشر قرار مى‏دهد که مى‏تواند در اختیار ارزش‏هاى آرمانى انبیا قرار بگیرد. ـ هرچند که بعضی از این اقتدار سوء استفاده و در بعضی موارد استفاده های ضد اخلاقی از علم کرده اند.

بنابراین، این علوم، یک گام به سمت جامعه مهدوى(عج) است؛ یعنى بشر به نقطه‏اى از اقتدار مى‏رسد که مى‏تواند بر پایه این اقتدار، جامعه جهانى موعود را بنا نهد. در جامعه جهانى، آن چه ما بدان احتیاج داریم، «سرعت ارتباط»، «دقت» و «انضباط ارتباط و اقتدارى» است که بتوان بر اساس آن، یک نظام جهانى هماهنگ را استوار کرد و اینها، ره‏آورد همین علومى هستند که به ویژه پس از رنسانس تولید شده است؛ گرچه کاربردهاى غلط هم داشته‏اند که ما باید جلوى آن کاربردهاى غلط را بگیریم.

بنابراین، این دسته از افراد معتقدند که نتیجة رشد و توسعة این علوم، نه تنها در نهایت به سمت عصر ظهور است، بلکه در آنجا این علوم پیشرفت نیز خواهند کرد. حتى گاهى برخى آن دسته از روایت‏هایى را که بعضى از خصوصیات عصر ظهور را بیان مى‏کند، به همین ابزار و اطلاعات جدید تعبیر مى‏کنند.

در روایات آمده است که حضرت در آن واحد با همة جهان صحبت مى‏کند و این را به ابزار رسانه‏اى جدید تعبیر مى‏کنند و نیز اگر در بعضى از روایات داریم که شیعیان حضرت، هر کجا هستند با ولى خودشان ارتباط برقرار مى‏کنند و مى‏توانند ولىّ خودشان را مشاهده کنند، باز این را به ابزار ارتباطى جدیدى که از طریق توسعة فنّاورى در اختیار بشر قرار گرفته است، تعبیر مى‏کنند.

اما به نظر مى‏رسد که این یک نگاه تنگ و محدود است. نگاه دوم که شاید نگاه صحیح¬تر هم همین باشد، این است که این علوم، مجموعه و منظومه‏اش را مورد دقت قرار دهیم و نگاه روش‏مند به آن داشته باشیم. به این معنا که فرآیند رشدش را مورد مطالعه قرار داده و منحنى رشدش را ترسیم کنیم. این علوم، علومى هستند که در خدمت توسعة معنویت و عبودیت قرار نمى‏گیرند؛ بلکه ابزارى در مسیر توسعة تمدن مادى و نیز توسعة نیاز مادى و ارضاى آن هستند.

بنابراین، اگر ما این تحلیل را نسبت به علم داشته باشیم ـ که یک بحث عمیق و پردامنه‏اى است و این جا هم جاى بررسى آن نیست ـ ، قاعدتاً این علوم، علومى نیستند که در خدمت آرمان‏هاى حضرت قرار گیرند و فنّاورى‏هاى موجود هم آن چنان نیستند که بستر تحقق جامعه مهدوى(عج) را فراهم کنند. بنابراین، ما اگر در جامعة مهدوى(عج) به علوم و فنّاورى‏هایى نیاز داشته باشیم، آنها چیزی غیر از علوم و فناورى‏هاى فعلى هستند.

این تفاوت از چه نظر است و علوم و فنّاورى کنونى داراى چه ویژگى‏هایى است که در بستر آن زمان، ناکارآمد جلوه مى‏کند؟

کاربرد غالب این علوم، در جهت توسعة مادیت و بهره‏ورى غیرالهى از دنیاست؛ به تعبیر دیگر، این علوم و فنون، علوم و فنون سکولار هستند و به راحتى در خدمت آرمان‏هاى معنوى قرار نمى‏گیرند. حال باید دید براى استفاده از علوم و فنّاورى‏ها چه باید کرد؟ آیا این علوم و فنون، باید در علومى جدید منحل گردد؟ اگر چنین چیزی اتفاق بیفتد، ما دیگر در آن دوره، نیازی به این علوم و فناوری های جدید نخواهیم داشت.

این نگاهی بسیار محدود به اقتدار حضرت و جریان ولایت ایشان است که ما بخواهیم اقتدار و سازوکارهاى حضرت را با همین ابزار و فنون کنونی تعریف کنیم. من گاهى مى‏بینم که بعضى روایات را به تلویزیون و یا ابزار ارتباطى جدید، مانند تلفن همراه و امثال آن تعبیر مى‏کنند.

در یک روایتى حضرت مى‏فرماید: «کلّما اوهام فیکم و المعانى و هو المصنوع لکم و مردود علیکم؛ آن‏چه را که شما مى‏سازید، ساخته اوهام شما هستند و مردود هستند.»

حضرت در توضیح مى‏فرماید: مورچه دو شاخک دارد و خیال مى‏کند که خدا نیز چنین است و کارهایش را با شاخک هایش تنظیم مى‏کند؛ چون ابزار ارتباط و کنترل خودش، شاخک است، خیال مى‏کند هر کسى که بخواهد کارى را انجام دهد، با شاخک هایش این کار را می کند. منتها با این تفاوت که براى خداى متعال، شاخک‏هاى بزرگى را ترسیم مى‏کند.

به نظر من، چون خود اینها محدود هستند و تحت اِشراف این ابزار قرار دارند، خیال مى‏کنند که حضرت هم با همین ابزار، باید کار خودش را پیش ببرد؛ در حالى که این ابزار، مرتبه نازله‏اى از سیطره بر طبیعت هستند و محصول علوم ضعیف بشرند. در بهشت نیز همین نوع ارتباطات از همین نوع اقتدارها وجود دارد؛ ولى از این نوع تکنولوژى نیست. در آنجا که دیگر نمى‏توان گفت برخوردار از تکنولوژى آخرالزمان است؛ در حالى که همة آن ارتباط‏ها با تمام سرعتشان در یک مقیاس بسیار بالاترى حضور دارند.

بنابراین، این که ما دست حضرت را ببندیم و اقتدار ایشان را به همین کار آمدى‏هایى که علم و تکنولوژى مدرن در اختیار بشر قرار داده است، مقیّد کنیم، ناشى از عدم درک ظرفیت ولى‏الله و ولایت و رهبرى ایشان است. رهبرى امام زمان ـ علیه‏السلام ـ ، بشر را به نقطة اقتدار و سامان جدیدی مى‏رساند که در آن جا اصلاً معلوم نیست که نیاز به این علوم و فناورى ها باشد؛ در عین این که اقتدار هست.

بنابراین، ما در عصر ظهور، «توسعة علوم» ، «کارآمدى» ، «اقتدار» و «بهره‏ورى» داریم ؛ ولى «آهنگ بهره‏ورى» در آنجا با «آهنگ قرب» یکی است. البته نه با ابزارى که تا زمان‏هاى بیش از آن به وسیله آن ها پیشرفت محقق مى‏شد. اقتدار بشر براى دست‏یابى به آن آرمان‏ها در آن زمان، با سرعت و انضباط، رشد پیدا مى‏کند؛ ولى طبیعى است که علوم و فنّاورى‏هاى متناسب خودش را مى‏طلبد.

اگر در روایات ما آمده که علوم در عصر ظهور حضرت(عج) بسط پیدا مى‏کند و تا قبل از ظهور، دو حرف از بیست و هفت حرف علم بسط پیدا کرده، بیست و پنج حرف آن در عصر ظهور تجلى پیدا مى‏کند، معلوم نیست که مقصود از علم، اصطلاحى باشد که ما در باب علم داریم؛ کلمة «علوم» در ادبیات قرآن و روایات، معنای خاص خود را دارد. این که در روایات متعددی آمده است که فقط آن چه از طریق اهل‏بیت(ع) جارى مى‏شود، علم است و ما بقى، علم نیست، شاید مربوط به علوم و ابزار «عبودیت و بندگى خداى متعال» است.

آن علوم و معارف، علومى هستند که نسبت به حضرت حق، خوف و خشیت مى‏آورد. پس حقایق و ابزار باطنى عالَم در عصر ظهور تجلى پیدا مى‏کند و دیگر معلوم نیست که همین معارف در آن زمان هم مورد نظر حضرت باشند. اینکه مى‏گویم معلوم نیست، به این دلیل است که نمى‏خواهم قضاوت جدى نسبت به کتاب و سنت داشته باشم؛ وگرنه شاید آن «طرف» نیز اطمینان داشته باشد که آن علوم، ربطى به این فنّاورى مادى ندارد. از این که آمده است که در دوره ظهور، 25 حرف علم تجلى پیدا مى‏کند، خود این مطلب گویاى این است که فضاى دیگرى غیر از این علوم به وجود خواهد آمد.

بنابراین، نمى‏توان این علوم را با علوم عصر ظهور مقایسه نمود. غیر از این که این علوم و فنّاورى‏ها، ابزار توسعة تمدن مادى و توسعه پرستش دنیا هستند و در جهت توسعة معنویت کاربرى جدى ای ندارند.

البته این بحث، یک بحث پردامنه‏اى است که آیا اساساً ما علم دینى و غیردینى داریم و نیز آیا علم پس از رنسانس – که وجهه غالب علوم کنونى است – علم ضددینى و غیردینى است یا علمى است که در جهت اهداف دینى نیز می تواند به کار برده شود؟ یک نگاه که شاید نگاه صوابى هم باشد، این است که این علوم و ابزار و فناورى‏هایى که بعد از رنسانس شکل گرفته‏اند، ابزارى در جهت توسعة پرستش مادّى هستند و کاربردى در جهت آرمان‏هاى الهى ندارند.

بنابراین با این نگاه قطعاً در جامعه مطلوب حضرت(عج)، این علوم و فنّاورى‏ها، نه حضور دارند و نه توسعه خواهند یافت؛ اما از آنجا که گسترش عبودیت اتفاق مى‏افتد، گسترش علوم نیز حتمى است و معیشت بشر هم در خدمت گسترش عبودیت قرار مى‏گیرد. من فکر مى‏کنم اصلاً آن شاخصه‏هایى که در جامعة مهدوى(عج) وجود دارد، مشابه شاخصه‏هایى است که در بهشت وجود دارد؛ یعنى جامعه‏اى که ولایت الهى در آن ظهور پیدا مى‏کند، اصلاً قابل مقایسه بااین دنیا نیست؛ مقیاس‏هایش نیز مقیاس‏هاى دیگرى است؛ همچنین، این تلقى‏هایى که ما داریم، با آن واقعیت‏ها فاصلة جدى دارد.

در عین این که انسان‏ها در بهشت غرق در نعمت هستند و تنعّماتى در اختیار آنهاست که در دنیا قابل درک نیست، اما با این حال، مناسبات آن دنیا ربطى به این دنیا ندارد. در عصر ظهور نیز وضع به همین گونه است. تجلیات ولایت ولىّ¬الله در عرصة علوم و معارف که اقتدار بشر را بالا مى‏برد، از سنخ دیگرى است که توسعة تقرب و راه‏یابى به توسعه بندگى را فراهم مى‏کند. بنابراین، توسعة اقتدار و نیز توسعة علوم هست، ولى سنخ آن علوم با این علوم متفاوت است.

به نظر شما فرد و جامعة منتظر، داراى چه ویژگى‏هایى باید باشد تا بتوانیم عنوان «منتظر» را بر آنها اطلاق کنیم؟

به نظر مى‏رسد جامعه شیعه از همان آغاز حرکت خودش با آرمان میل به «مهدویت» (عج) همراه بوده‏ است، مسیر حرکت کلى خودش را ترسیم مى‏کرده و دائماً از نظر کمى و کیفى رو به پیش رفته بوده است؛ اما کیفیت عملکرد، در جهت حرکت به سمت ظهور، متناسب با مراحل تاریخى فرق مى‏کند. گاهى جامعة تشیّع در حال شکل‏گیرى و توسعه است؛ مانند دوران پس از سقیفه که دورانى است که رجعت معنوى اتفاق افتاده و وجود مقدّس امیرالمؤمنین ـ علیه‏السلام ـ از نو جامعة تشیّع را ایجاد کرد.

این اقدامات، در عصر ظهور نیز تکرار می شود؛ یعنى شیعه در آن دوره اقتدار دستگاه های امثال سقیفه و خلافت بنى‏امیه و بنى‏عباس را کنار زده و فقط با آرمان‏هاى عصر ظهور می تواند حیات خود را حفظ کند؛ اما در عین حال، اقدامات و سازوکارهایى که به کار گرفته مى‏شود، متناسب با همان مراحل است. در یک مرحله‏اى، روایات فراوانى از ائمّه ـ علیهم‏السلام ـ تأکید مى‏کنند که شیعیان ما به دیدار هم بروند و معارف ما را براى هم نقل کنند و خود این «نقل حدیث»، همان احیاى امر ماست که این احیاى امر، هم مى‏تواند احیاى امر امامت و ولایت در باطن خود شیعه و هم احیاى امر ولایت در جامعة شیعه باشد.

روشن است که در این مرحله، حرکت جامعة شیعى به سمت عصر ظهور، در نقطه آغازین خودش است که باید ارتباطات اجتماعى اش شکل بگیرد و معارف آن بسط پیدا کند. طبیعى است که این نحوه موضع‏گیرى، در عصر ظهور با دوره‏هاى گذشته که ابتدا بر روى این معارف، در طول این حدود هزار و چند سال کار شده تا به تدریج تبدیل به فرهنگ شیعه شده است و سپس این فرهنگ به دورة صفویّه ـ که پادشاهى شیعه در آن شکل گرفته نه حکومت دینى ـ منتقل شده است، تفاوت دارد.

سرانجام جامعه تشیع به مرزى از بلوغ مى‏رسد که مى‏خواهد حکومتى دینى بر محور «ولایت فقیه» داشته باشد و پیداست که در این دوره، سازوکارى که باید به کار گرفته شود تا جامعه مسیر خود را به سمت جامعة مهدوى(عج) طى کند، سازوکار حکومتى است.

بنابراین، همیشه آرمان ظهور، پیش روى جامعه شیعه بوده است و این هم تأثیرى جدى در حرکت عمومى شیعه و ثبات و پایدارى و ماندگارى آن در تاریخ و بلکه رو به پیش بودن آن داشته است و این همان چیزى است که بعضى از به اصطلاح تئوریسین‏هاى غربی در گذشته گفته و حتى اخیراً نیز تکرار کرده‏اند که شیعه دو رأس دارد؛ یک رأس سبز و یک رأس سرخ؛ یعنى توجه به عاشورا و سیدالشهدا ـ علیه‏السلام ـ و وجود مقدس امام زمان ـ علیه‏السلام ـ و این یک واقعیت است که شیعه با همین شور و حرارتى که از عاشوراى امام حسین ـ علیه‏السلام ـ گرفته است و با توجه به آن جامعة مطلوبى که منظور نظرش بوده، به حرکت خودش ادامه داده است و این دو رکن بوده‏اند که در بقاى تشیّع نقش مهمى ایفا کرده‏اند.

ولى حتماً باید هم به صورت فردى و هم به صورت جمعى این حرکت دائماً اصلاح و بهینه شود. به خصوص در دوره‏اى که ما به اقتدار رسیده‏ایم و توانسته‏ایم حکومتى دینی داشته باشیم. طبیعتاً دراین مرحله، ساماندهى ملى و همچنین ارتباطات جهانى و بین‏المللى ما باید به گونه‏اى باشد که بتواند بستر را براى عنصر ظهور فراهم کند.

بنابراین، ما در حوزه زندگى فردى باید به سمتى حرکت کنیم که خودمان را وقف آرمان‏هاى ولى خدا کنیم و معنى انسان «منتظر» هم همین است. معدل ویژگى‏هاى انسان فقط این است که «الحابس نفسه علیها» یعنى نفس خودش را بر ولى خدا و تحقق آرمان های او حبس و وقف کرده است. این انسان در هر کجاى تاریخ که ایستاده باشد، در جبهة حضرت(عج) و سرباز اوست.

به عبارتى دیگر، باید فانى در امام زمان ـ علیه‏السلام ـ و انگیزه و آرمان‏هاى ولى خدا باشد؟

بله، انسان منتظر، دل‏داده به ولى و آرمان‏هاى ولى‏اش است. آرمان‏هاى ولى‏اش را که در دعوت انبیا و روایات آمده، به خوبى شناخته است. در فرازهاى پایانى دعاى ندبه آمده است: «أین بقیة‏الله التى لاتخلو من العترة الهادیة این المعدّ لقطع دابر الظلمة». در این قسمت از دعا، آرمان‏هاى حضرت(عج) مورد توجه قرار گرفته است. انسانى که واقعاً شیفته این آرمان‏هاست و قلبش براى تحقق آن ها مى‏تپد و در کنار دل‏دادگى به حضرت و آرمان‏هاى او، به آنها معرفت نیز دارد، امید تحقق آن آرمان‏ها را داشته و از این که این جامعة جهانى ـ که غرق در تاریکى و ظلمت و ظلم و جور است – به آن نقطة مطلوب و آرمانى برسد؛ بلکه امیدوار است و یقین دارد که دست هدایت الهى، حرکت عالم را به سمت عصر ظهور و تحقق ولایت اولیاى الهى هدایت مى‏کند.

بنابراین، نگاه او به تاریخ، نگاهى مثبت است و ربوبیت خداى متعال را ربوبیتی مثبت می داند و معتقد است که نه تنها ظلم و جور در این دوران، گذراست، بلکه به سمت تحقق عدالت در حرکت است؛ پس از این امید، طبیعى است که انسان «دل‏داده به یک هدف» و نیز انسانى که آرمان‏هاى او، آرمان‏هاى معیّنى هستند و امیدوار به تحقق آن هاست، دست به اقدام هم خواهد زد. آن هم به گونه‏اى که خودش را وقف تحقق آن آرمان‏ها بکند.

ویژگى دیگرى که باید در انسان «منتظر» تحقق پیدا کند، «صبورى» است که این صبورى، خودش ابعادى دارد. اولاً هر انسان منتظر، باید «حلیم» باشد و بداند که تحقق این هدف بزرگ، زمان خودش را مى‏طلبد و به تعبیرى «مستعجل» نباشد که «هلک المستعجلون». آنهایى که عجله می کنند و می خواهند حادثه را پیش از زمان خودش محقق کنند، در واقع تحقق حادثه را به تأخیر انداخته و باعث ایجاد «آفت» می شوند. یعنی هم خودشان هلاک مى‏شوند و هم در تحقق هدف، خلل ایجاد مى‏کنند.

مثلاً یک میوه تا زمان رسیدنش، شش ماه طول می کشد. حال یک کودک ممکن است تحمل نداشته باشد و شکوفة آن را از بین ببرد و یا هنوز میوه رشد نکرده و دورة برداشتش نرسیده، آن را بچیند. طبیعى است که در این حالت، او میوه را تلف کرده است. ولى یک باغبانى که مى‏داند رسیدن این میوه زمان مخصوص خودش را مى طلبد، این زمان را با صبورى تحمل و در هر مرحله، به گونه‏اى خاص مراقبت مى‏کند تا میوه برسد.

حضرت نیز چون خود، این حرکتِ عظیم را رهبرى مى‏کند و دقیقاً مى‏داند که چه قدر زمان مى‏برد، واقعاً بر مراحل تحقق آن «صبور» است. با این که این دوران طولانى بر حضرت(عج) بسیار سنگین است و یکى از مصیبت‏هاى عظیم حضرت که در بعضى از روایات به آن اشاره شده همین طولانى بودن تحقق آن وعده است، ولى حضرت «راضى» و «صابر» است.

بُعد دیگر صبورى، صبر کردن بر حادثه‏هاى سنگینى است که به خصوص قبل از تحقق ظهور و برای شیعه در پیش رو قرار دارد. این بلاهای عظیم، بهایى است که شیعه باید براى تحقق ظهور بپردازد و این مطلب به خوبى از آیات و روایات استفاده مى‏شود. در قرآن آمده است: «و لنبلونّکم بشى‏ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشّر الصابرین». این آیه در روایات ما به حوادثى که براى مؤمنین قبل از ظهور و نزدیک آن اتفاق مى‏افتد، تفسیر شده است.

بنابراین، «صبورى» یکى از عوامل لازم براى تحقق ظهور است. در مناطق گرمسیرى براى این که میوه‏هاى تابستانى برسد، باید گرما، به حداکثر درجة لازم برسد؛ زیرا آن گرما براى رسیدن میوه‏ها ضروری است. پس اگر مى‏خواهیم آن میوه برسد، باید این گرما را تحمل کنیم تا درختان به ثمر بنشینند. بنابراین، رنج‏هاى قبل از ظهور، باید تحمل شود و این یکى دیگر از خصوصیات «منتظِر» است.

خصوصیت دیگرى که باید در انسان منتظر تحقق پیدا کند، «بصیرت» نسبت به شرایط و علایم است. انسانى که آرمان‏هاى حضرت را مى‏خواهد و امیدوار به تحقق آنهاست و خودش را نیز وقف آن آرمان‏ها مى‏کند ـ «الحابس نفسه علیها»ـ ، نفسش را براى ولى‏اش حبس کرده است و مى‏خواهد که در عالم، تنها اهداف ولى‏اش را پى‏جویى کند و هیچ هدف دیگرى ندارد. او باید بصیر باشد و علایم مراحلِ مختلف را شناسایى کند تا وظایف خودش را در هر مرحله بر اساس خصوصیات همان مرحله طراحى کند.

پس انسان منتظر، انسان آرمان خواهى است که دل‏دادة آرمان‏هاى حضرت و بصیر نسبت به حرکت تاریخ به سمت «قرب ظهور» است. همچنین دقیقاً مراحل را شناسایى مى‏کند و در هر مرحله‏اى که هست، نقشى که در همان مرحله باید انجام بدهد، با صبورى و پاى‏مردى این کار را می کند. او رنج‏هاى طولانى شدن غیبت و بلاهایى را که بهاى تحقق ظهور هستند، به راحتى تحمل مى‏کند.

«جامعة منتظر» هم جامعه‏اى است که باید این‏گونه باشد؛ یعنى جامعه همان‏گونه که افرادش آن حالات را باید داشته باشند، باید «اصبروا و صابروا و رابطوا…» نیز باشند. یعنى هم خودشان صبر کنند و هم جامعه‏پردازى آنها، به نوعی باشد که به سمت «قرب ظهور» حرکت کند و «ارتباط با ولى»، محور ارتباطات این جامعه باشد. ارتباط با ولى، باید محور همه پاى‏مردى‏ها و مقاومت‏هاى جامعة تشیع باشد؛ یعنى دائماً روابط درونى جامعة شیعه در ابعاد مختلف بر محور «قرب» ساماندهى گردد. مثلاً دائماً حب ولى‏الله، محور ارتباط افراد جامعه باشد و بر اساس حب ولى‏الله، نسبت به هم ایثار داشته باشند.

همچنین روابط سازمانى جامعه، باید به گونه‏اى باشد که در آن «حبّ و ایثار» شکل بگیرد، نه «حسد و حرص» که در دستگاه مادى اتفاق مى‏افتد. بنابراین، جهت‏گیرى باید به سمتى باشد که همواره ارتباط جامعه، ارتباط محبت‏آمیز با یکدیگر و فداکارى بر محور «حب و ایمان» باشد: «سلم لمن سالمکم». از سوى دیگر، همواره ارتباطات ما با دستگاهى که مقابل ولى ماست (یعنى دستگاه ابلیس و فراعنه تاریخ)، باید ارتباطى بر محور «بغض» باشد؛ یعنى غضب و شدت بر دشمن داشته باشیم و به تعبیر دیگر، محبت ولى در ارتباط با دشمن، تبدیل به یک رابطه سازمانى و صولت اجتماعى بشود و همه مناسبات سیاسى، اقتصادى و فرهنگى جامعه باید برمحور حب ولى الله و حب فى‏الله و بغض فى الله تنظیم گردد.

براى این که ما بتوانیم چنین جامعه‏اى را محقق کنیم که جهت‏گیرى و مناسبات آن به سمت عصر ظهور باشد، باید یک نظریة جامعى براى مهدویت تبیین کنیم سپس بر اساس آن نظریة جامع، سیاست‏هاى حاکم بر جامعة خود را ترسیم کنیم و این دقیقاً مربوط به همین دوره‏اى است که ما به اقتدار رسیده‏ایم و مى‏توانیم جامعه‏پردازى کنیم و پس از آن، شیعه را در سراسر عالم ساماندهی کنیم. و آن گاه ارتباط تشیع را با دنیاى اسلام و به دنبال آن ارتباط دنیاى اسلام را با بیرون خودش، نظام¬مند نماییم. براى این کار، لازم است نظریه جامعه‏پردازى جامعى داشته باشیم. به تعبیر دیگر، دکترین مهدویت(عج) را تدوین کنیم تا در این دکترین، همه سیاست‏هاى ما تدوین شود و بر اساس آن سیاست‏ها، اصول راهبردى خودمان را تنظیم و براى حرکت به سمت عصر ظهور، برنامه‏ریزى کنیم.

به عیر از تدوین دکترین مهدویت(عج) و جامعه‏پردازى براى بسترسازى عصر ظهور، آیا این جامعه نیازمند چیز دیگرى هم هست؟

جامعه ما اگر بخواهد به سمت عصر ظهور حرکت کند، غیر از آن که ایده‏هاى معنوى باید در آن پیدا شود و جامعه از یک آمادگى باطنى براى حرکت به سمت ظهور برخوردار باشد، باید ساختارهاى درونى خودش بر محور حب ولى‏الله شکل بگیرد و همواره به سمتى حرکت کند که تشدید محبت به ولى خدا در روابط اجتماعى او ظهور پیدا کرده و همة مناسبات اجتماعى، تجلّى‏گاه حب ولى الله در درون جامعة شیعه باشد.

در ارتباطات بیرونى نیز تشدید صولت، اقتدار، قهر و غضب فى‏الله، باید محور باشد و این حالات و حساسیت‏ها، همواره باید رو به فزونى بوده تا بتوانیم با یک برنامه‏ریزى دقیق و جامع و با توجه به شرایط حرکت کنیم. اما متأسفانه ما الان واقعاً یک نظریّة روشنى در ساماندهى وضع خودمان به سمت ظهور نداریم. باید آرمان‏هاى حضرت(عج) و جامعة موعود شناخته شود. این تحلیلی بیش نیست که جامعة توسعة یافته حضرت، همان کلبة الکترونیکى «تافلر» است. ما باید این نگاه‏هاى غلط را اصلاح کنیم و جامعة موعود حضرت را که جامعة ظهور ولایت ایشان و تحقق عبودیت در همه زوایاى حیات بشر و جامعه‏اى است که «حتى تکون اعمالى و اورادى کلها ورداً واحداً و حالى فى خدمتک سرمدا» را بشناسیم.

دل‏دادگى به آن را جایگزین دل‏دادگى به توسعة غربى کنیم و آن گاه مراحلى را که باید براى رسیدن به آن جامعه طى کنیم، فى الجمله طراحى کرده و اطلاعاتى را که به ما داده شده، بالفعل نماییم. آن¬گاه به بازیابی و بازخوانی اطلاعات خودمان بپردازیم. و می دانیم که اکنون دشمن این کار را کرده است. واقعاً در غرب مؤسسات تحقیقاتى فراوانى راجع به موضوع مهدویت مشغول کارند؛ آنها حتی روایاتى که علائم ظهور را بیان کرده، به دقت مورد مطالعه قرار داده‏اند و از آنها براى ساماندهى جنگ چهارم استفاده مى‏کنند. اما ما در مقابله با آنها، از این روایات استفاده نمى‏کنیم؛ به دلیل این که نگاه ما به این منابع اطلاعاتى، اصلاً نگاه استراتژیکى نیست.

بنابراین، جامعه‏اى منتظر است که برنامه‏ریزى آن در جامعه‏پردازى خود و بعد در ارتباطات بیرونى خودش، با دنیاى موجود، بر اساس آرمان‏هاى جامعة مهدوى(عج) و تشدید حب ولى‏الله باشد. این جامعه، آرمان‏ها را مى‏شناسد؛ آن ها را تعلیم مى‏دهد و همان‏ها را در روح جامعة شیعه گسترش مى‏دهد. دغدغه‏هایى که باید در جامعة شیعه رشد کند، دغدغة رسیدن به الگوى توسعة جهانى نیست؛ این از امور بسیار خطرناک است که ما شاخصه‏هایى را که در دنیا براى توسعه و ترمیم مطرح مى‏کنند، شاخصه‏هاى توسعة جامعة تشیّع بدانیم و حتى گاهى مى‏گویند: ما به آمارهاى جهانى نزدیک شده‏ایم.

من این را به معناى دورى از جامعة مهدوى(عج) مى‏دانم و با افتخار مى‏گویم: مثلاً اگر ما نرخ رشد جمعیت را در جامعة تشیّع کنترل کرده‏ایم، آیا این علامت رشدیافتگى شیعه است؟ به چه دلیل شاخصة کنترل نرخ رشد جمعیت، بر محور الگوهاى توسعه جهانى، جزء شاخصه‏هاى مثبت است؟ سایر شاخصه‏هایى که ارائه مى‏دهند و مى‏گویند: تولید ناخالص ملى چنین شده یا ساماندهى اقتصاد، اینگونه شده است و…، غرض آنها از دادن این آمار، این است که مى‏خواهند بگویند ما در حال حرکت به سوى الگوهاى توسعه جهانى هستیم.

حال اگر این الگوهاى توسعه، معارض با مهدویت باشند، ما هم به سمت مخالف آن حرکت مى‏کنیم. پس مدیریت اجتماعى ما اگر به سمت توسعه حرکت کند ـ که توسعه مادى بستر تحقق لیبرال دمکراسى و جهانى شدن آن است ـ، این به معنى هضم شدن در تمدن کفر است.

بنابراین، مدیریت کنونى دولت اسلامى، باید آرمان‏هاى مقابل لیبرال دموکراسى و توسعه مادى را طراحى کند و آن آرمان‏ها را در پرورش انسانى، جزء خواسته‏ها و ایده‏هاى انسانى جامعة تشیع بداند. او باید مبناى این آرمان ها، روابط درونى جامعه را به سمت « حب فى‏الله» و روابط بیرونى را به سوی «بغض فى‏الله» شکل و سامان¬دهى کند تا مناسبات داخلى جامعة تشیّع و ارتباطات جهانى آن به سمت اقتدار و آرمان‏هاى حضرت(عج) هدایت هدایت شود.

متأسفانه گاهى در داخل، در ساماندهى الگوهاى توسعه مشاهده مى‏شود که دقیقاً سمت و سو و جهت آن، توسعه لیبرال دموکراسى است؛ بعد هم مى‏گوییم که ما به سمت عصر ظهور حرکت مى‏کنیم و این، یک حرکت متناقض است. مگر این که ما معتقد باشیم که باید توسعه فساد واقع شود و ما هم با آمریکا در توسعة لیبرال دموکراسى همکارى کنیم تا به عصر ظهور نزدیک شویم و این همان اندیشة فاسدى است که به بعضى از گروه‏ها نسبت داده مى‏شود و معتقدند که باید فساد را توسعه بدهیم تا ظهور واقع شود.

در واقع نتیجة این گونه افکار، حرکت به سمت ایده‏ها، آرمان‏ها و شاخصه‏هاى توسعة غربى است. بنابراین، اگر ما واقعاً معتقد هستیم که باید ظلم را توسعه بدهیم، باید لیبرال دموکراسى را توسعه بدهیم و شاخصه‏هاى توسعة اقتصادى غرب را مبنا قرار دهیم؛ یعنى وقتى به سمت آن شاخصه‏ها حرکت مى‏کنیم، در واقع به سمت پرکردن عالم از جور حرکت کرده ایم و بر همین اساس نیز ظهور نزدیک مى‏شود. ولى اگر معتقد هستیم که شیعه نباید در توسعة ظلم و جور بکوشد؛ بلکه باید به سمت نورانى شدن حرکت کند و مناسبات درونى و بیرونى آن بر محور حب فى‏الله تنظیم گردد، باید به دنبال طراحى توسعة دیگرى بر محور آرمان‏هاى ولى‏الله و حرکت به سمت ظهور باشیم.

منبع : مجله پرسمان شماره 26

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!