برقع از رخساره بردار اي نگار نازنين

0
برقع از رخساره بردار اي نگار نازنين
تا جهان روشن کني با نور رويت شمس دين

روي خود بنما شب عالم مثال روز کن
عاقبت بنما به عالم آن جمال دلنشين

يوسف زيباي ما آخر به کنعان بازگرد
تا که روشن گردد از نورت دگر چشم زمين

تا به کي بر ما روا داري فغان و انتظار
عاقبت بازآ به پيش عاشقان اي بهترين

تا به کي از دوريت هجران و درد بي کسي
کي بيايي عاقبت اي تو اميد آخرين

عاشق و ديوانه ام از هجر تو ويرانه ام
از غم دوري تو  طاقت ندارم بيش از اين

از دل و جانم فدايي ره ديدار تو
مي کنم جان از سر رغبت فدايت من همين

 1,474 total views

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید