نوبل و انقلاب فمینیستی!

0

به ناگاه زنی به نام «توکل کرمان» را تحت عنوان فعال امور زنان در رسانه‌ها مطرح و بلافاصله جایزه صلح نوبل را به وی اعطا می‌کنند. در معرفی این زن همین بس که ریاست گروهی به نام «زنان روزنامه‌نگار رها از بند» را برعهده دارد و رسماً یک فمینیست است، در مقابل او «آیات القرمزی»…

 

 

 

 

 

 

نگاهی گذرا به تظاهرات مردمی در موج جدید بیداری اسلامی در برخی کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، به خوبی این نکته را تصدیق می‌کند که زنان در تحولات اخیر نقش بی‌بدیلی دارند و هم‌پای مردان برای دستیابی به حقوق اساسی خود در مبارزه‌های سیاسی حضور می‌یابند. حضور پررنگ زنان به ویژه زنان محجبه در میان تظاهرات و اعتراض‌های خیابانی، بهره‌گیری آن‌ها از فن‌آوری‌های نوین ارتباطی، به‌ویژه اینترنت و حتی گاهی مدیریت فعالیت‌های عرصه‌ی مجازی، بیانگر گوشه‌ای از نقش زنان در به ثمر رساندن انقلاب‌های منطقه است.

اما رصد تحرکات غرب به سردمداری ایالات متحده‌ی آمریکا، حاکی از توطئه‌ای پنهان جهت تحریف خاستگاه اصلی این حرکت‌ها از یک سو و مقابله با اسلام‌گرایی برخاسته از مطالبات اسلام‌خواهانه و بعضاً الهام گرفته از انقلاب اسلامی ایران، از سوی دیگر بوده است. غرب تا کنون، تمامی تلاش خود را به کار بسته است تا ماهیت اسلامی این تحرکات را کم‌رنگ ساخته و در مقابل، شعارهای خود همچون دموکراسی‌خواهی، آزادی و حقوق بشر را جایگزین آن کند و گاه نیز سطح این حرکت‌ها را در حد مطالبات اقتصادی و معیشتی و نیز فمینیستی تقلیل دهد.

بدیهی است یکی از علل تلاش‌های مذبوحانه‌ی غرب، آن است که موج تازه‌ی اسلام‌گرایی را در منطقه بر نمی‌تابد و همان‌گونه که در مرحله‌ی شکل‌گیری نهضت‌ها به تحریف و مصادره‌ی انقلاب‌ها اهتمام داشت، در مرحله‌ی پیروزی نیز تلاش کرده است تا با ارائه‌ی الگوهای خود، اسلام‌گرایی را به محاق ببرد. تأکید بر نسخه‌ی لیبرال دموکراسی از جمله اقدام‌هایی است که غربی‌ها و به ویژه آمریکا در کشورهای انقلابی آغاز کرده و در سطح منطقه‌ی ترکیه به کمک آنان شتافته و به طور رسمی به ترویج نظام سکولاریسم و لاییک پرداخته‌اند.

به طور کلی می‌توان گفت، غرب در به انحراف کشیدن نقش زنان در جنبش بیداری اسلامی، سه رویکرد کلی زیر را به کار بسته است که این نوشتار تلاش می‌کند به ابعاد و جوانب این سه رویکرد، به طور خاص در حوزه‌ی زنان، بپردازد:

الف) «هضم و ذوب گفتمان‌های بومی در فرهنگ و گفتمان آمریکایی»

تحمیل الگوهای غربی و ترویج فزاینده‌ی سبک زندگی آمریکایی در کشورهای مسلمان در حال قیام، روندی است که با شتاب هر چه تمام‌تر صورت می‌پذیرد. غرب در جهت انحراف بیداری اسلامی، با سازوکار دو قدرت نرم و هوشمند اقدام کرده است. طرح وجود انگیزه‌های اقتصادی به عنوان عامل اصلی خیزش مردم، تلاش برای صنفی نشان دادن اعتراض‌ها، بیان انگیزه‌های ناسیونالیستی و سهم‌خواهی به عنوان علت اصلی خیزش‌ها و نبود دموکراسی از جمله روش‌هایی هستند که دشمن پس از عبور از مرحله‌ی غافل‌گیری خود در قبال بیداری اسلامی شروع به اعمال آن‌ها در مقابل این بیداری کرده است.

غرب حتی به طور خاص، با القای انگیزه‌های «فمینیستی»، تحت عنوان «انقلاب فمینیستی» کوشیده است تا مسیر بیداری اسلامی را منحرف سازد.ارتباط‌گیری با فعالان فمینیستی و زنان سکولار کشورهای هدف و آموزش آن‌ها در دانشگاه‌های غربی، یکی دیگر از شیوه‌های رایج و طولانی مدت جذب و وابسته‌سازی نخبگان برای رسیدن به استراتژی استحاله‌ی تحرکات اسلامی به شمار می‌رود.

 

استحاله‌ی فکری یا منقاد ساختن نخبگان که اکثراً در کشورهای غربی و به ویژه آمریکا تحصیل کرده‌اند، نقش مهمی در تغییر گرایش توده‌ی مردم به ارزش‌های لیبرالی ایفا می‌کند. روشن است که اگر کشوری سرمایه‌گذاری بیشتری در زمینه‌ی تربیت کادرها و آماده‌سازی مغزها صورت دهد، از اهرم‌های بسیار نیرومندتری برخوردار خواهد شد.

در صورتی که نخبگان از هویت فرهنگی و ملی خود بیگانه شده و به مهره‌های ساخته و پرداخته‌ی استعمار تبدیل گردند، با زبان و قلم خویش و با بهترین شیوه تلاش می‌کنند تا فرهنگ غرب را جایگزین فرهنگ ملی و بومی خود کنند. در این راستا علاوه بر مراکز آموزشی غربی، بنیادهای تعلیم و تربیت کشورهای فرودست نیز مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرند تا سرمایه‌های مادی و انسانی کشورهای هدف، برای تربیت مهره‌های دست‌آموز سلطه‌جویان غربی به کار گرفته شوند. به‌خصوص که مکان‌های آموزشی می‌توانند به مراکز اصلی تربیت افرادی مبدل شوند که مقام‌های رهبری را در تشکیلات حکومتی، صنایع بازرگانی، آموزش‌وپرورش و… در دست گیرند. از این رو همواره تلاش زیادی جهت نفوذ در نخبگان زن و به‌کارگیری آن‌ها در عرصه‌ی فعالیت‌های سیاسی صورت می‌گیرد.

لیدرسازی، مهره‌سازی و شخصیت‌پروری از این عناصر با اعطای جایزه‌های غیرواقعی و ظاهری و… از مهم‌ترین اقداماتی است که غرب در کشورهای عربی دنبال می‌کند تا اهداف و شعارهای خود را به وسیله‌ی این عوامل که به طور طبیعی مورد حمایت مردم هستند، به پیش ببرد. دقیقاًدر همین راستاست که به ناگاه از درون کشور یمن، زنی به نام «توکل کرمان» را تحت عنوان فعال امور زنان در رسانه‌های خود مطرح و بعداً نیز جایزه‌ی صلح نوبل 2011م. را به طور مشترک به وی و دو زن دیگر – خانم «آلین جانسون سیرلیو» رئیس‌جمهور لیبریا و «لیما غوبوی» فعال سیاسی لیبریایی – اعطا کردند. در معرفی خانم «توکل عبدالسلام خالد کَرمان» همین بس که ریاست گروهی به نام «زنان روزنامه‌نگار رها از بند» را بر عهده دارد و در 23 ژانویه از سوی پایگاه «وست هند فمینیست» رسماً به عنوان یک فمینیست معرفی شده است. [1]

در مقابل او، «آیات القرمزی» (دختر 20ساله‌ی شاعر بحرینی و دانشجوی دانشکده‌ی تربیت معلم با نام کامل آیات حسن محمد القرمزی) را در نظر بگیرید که در جریان اعتراض‌ها به حکومت بحرین به علت سرودن و انشاد شعر اعتراضی در تظاهرات توسط مأموران حکومت دستگیر و بازداشت شد و پس از مدت‌ها بازداشت غیرقانونی و شکنجه در تاریخ 12 ژوئن 2011م. به یک سال حبس محکوم گردید. شخصیتی که هیچ گاه از سوی کشورهای غربی، از وی چهره‌سازی و اسطوره‌سازی نشد و تنها عکس وی روی جلد مجله‌ی انگلیسی «ایندپندنت» به تاریخ 2 ژوئن 2011م. درج شد.

در حالی که او شکنجه شده و مجبور به اعتراف تلویزیونی شد، خانم کرمان در یمن در حاشیه‌ی امن قرار داشت. کرمان را به واسطه‌ی اینکه دختر وزیر دادگستری سابق یمن، «عبدالسلام خالد کرمان» بود، هیچ گاه دستگیر نکردند و تبعاً هیچ گاه شکنجه و مجبور به اعتراف هم نشد. ضمن اینکه چون سنی مذهب و عضو شورای مرکزی حزب «انجمن اصلاح یمن» است که نماینده‌ی «اخوان المسلمین» در یمن به شمار می‌آید، می‌توانست به عنوان جایگزین مبارزه‌های انقلابی شیعیان (که اکثریت یمن را تشکیل می‌دهند) معرفی شود. شاید به همین جهت بود که مجله‌ی «تایمز» او را یک شبه به عنوان «انقلابی‌ترین زن تاریخ» معرفی کرد و سفارت آمریکا هم جایزه‌ی «شجاعت» را به او اعطا نمود.

خانم «بثینه کامل» نیز یکی دیگر از این شخصیت‌هاست. وی از فعالان رسانه‌ای مصر و دارای تفکرات «لیبرال» و «فمینیستی» است که از نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری مصر نیز بوده و هدف خود را از شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری، تأکید بر توانایی زنان برای حضور در عرصه‌های مختلف سیاسی همچون انتخابات ریاست‌جمهوری اعلام کرده است. اتخاذ مواضع انقلابی توسط این فمینیست در رسانه‌های مصری باعث گردید تا وزارت خارجه‌ی آمریکا جایزه‌ی «زن شجاع» 2011م. را به این مجری و نامزد احتمالی ریاست‌جمهوری مصر اعطا کند، اگرچه خانم کامل برای جلوگیری از کاهش اعتبار خود در میان انقلابیون، از پذیرش این جایزه سرباز زد و تنها با ارسال نامه‌ای مبنی بر تشکر [نسبت به انتخاب وی] و عذرخواهی [برای نپذیرفتن جایزه] به دولت آمریکا نشان داد که چندان مخالف مداخله‌های آمریکا در مصر نیست. [2]

پروژه‌ی آندلسی‌سازی کشورهای انقلابی با ترویج فحشا توسط غرب نیز سناریوی دیگری در جهت انحراف انقلاب‌های منطقه به شمار می‌رود.شتاب گرفتن روند ترویج فساد و فحشا و ساختارشکنی از سنت‌های دینی در کشورهای اسلامی، اقدام دیگری است که آمریکا برای استحاله‌ی فرهنگ این جوامع و به انحراف کشاندن انقلاب‌های منطقه در پیش گرفته است. غرب به اقتضای ماهیت سیستم اقتصادی خود، با سوءاستفاده از تکنولوژی مدرن، آشکارا فساد و فحشا را به اقصی نقاط جهان و از جمله به کشورهای اسلامی صادر می‌کند؛

موضوعی که به شدت مسلمانان را رنج می‌دهد؛ چنان که بخش عمده‌ای از معضلات دامن‌گیر کشورهای اسلامی در زمینه‌های جرم و جنایت، مواد مخدر، مشروبات الکلی، فساد جنسی و بی‌بندوباری، محصول این تهاجم فرهنگی غرب شناخته می‌شود. پوشش خبری گسترده و انعکاس اقدام وقیحانه‌ی یک دخترک 20 ساله‌ی مصری در انتشار عکس‌های برهنه‌ی خویش در فضای مجازی، مصداق روشنی از این رویکرد فرهنگی غرب در کشورهای منطقه است.

رسانه‌های غربی در اقدامی منسجم و هماهنگ تبلیغاتی و رسانه‌ای و با کمپین حمایت از وی در فضای سایبر و جمع‌آوری امضا از کاربران اینترنتی، رفتار ساختارشکنانه‌ی«علیا ماجده المهدی» را انقلابی تمام عیار معرفی نموده و او را به عنوان نمادی از انقلابیون مخالف اسلام معرفی و مطرح نمودند. ایجاد مدارس مختلط، برگزاری نمایش‌ها و شوهای مستهجن در شهرهای مذهبی و سنتی، اقدام‌هایی است که در کنار میراث دین‌زدایی به جا مانده از دوران استبداد نظیر ممنوعیت آموزش‌های قرآنی در بین مردم، محدودیت شبکه‌های رادیو و تلویزیون اسلام‌گرا و.. با هدف هضم اسلام‌گرایان صورت می‌گیرد.

ب) «حذف گفتمان اسلام‌گرایی ناب انقلاب اسلامی ایران»

غرب همواره برای اثبات وجود و هویت خویش به دنبال غیرهایی بوده است که بتواند بر اساس این غیرها، خود را به موجودیت برساند. از این رو، برای تعریف خود، به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تلاش کرده است عناصر و مفاهیم کلیدی متعلق به خود را، در برابر مفاهیم کلیدی اسلامی قرار دهد. بر این اساس، معرفی کردن اسلام به عنوان دینی ضدزن و غیرمسلمانان؛ گسترش تحجر و خشونت به نام اسلام و همچنین بازنمایی مفاهیم و احکام اسلامی (در مواردی از قبیل سنگسار، دیه‌ی زنان، حق طلاق مردان و….) به صورت مفاهیمی منفی، در برابر مفاهیمی چون آزادی، حقوق بشر و… جهت تضعیف و جهانی نشدن گفتمان اسلام‌گرایی را صورت داده است. بر همین سیاق، نگاه غرب به اسلام ناب، آن چنان که در رسانه‌ها و مراکز مطالعاتی و سیاسی و بعضاً حلقه‌های روشنفکری ارائه می‌شود، عمدتاً بر پیش فرض‌های اثبات نشده استوار است.

از سویی، آمریکا و غرب از دیرباز با پروژه‌ی ایران هراسی در صدد القای این امر هستند که الگوی ایران اسلامی فاقد کارآمدی لازم بوده و در نتیجه نمی‌تواند الگوی مناسبی برای جهان عرب و اسلام باشد. غربی‌ها برای اثبات این القائات، جمهوری اسلامی را به اتهام‌های واهی چون رادیکالیسم افراطی، تروریسم، استبداد دینی و تحجر و ارتجاع در خصوص زنان، متهم ساخته‌اند تا جایی که وزیر خارجه‌ی آمریکا «هیلاری کلینتون» در اوج تحرکات اسلام‌گرایی در منطقه، با لحنی کنایه آمیز تصریح می‌کند ایران برای کشورهای منطقه عبرت است نه الگو.[3]

ج) «بدیل‌سازی وایجاد گفتمان بدیل: اسلام سکولار» (به ویژه ترکیه‌ای)

در سال‌های اخیر، به ویژه پس از تحولات مربوط به بیداری اسلامی جهان عرب، غرب از ترس گسترش ماهیت پیام انقلاب اسلامی ایران در منطقه، سعی کرده است تا نظام سیاسی ترکیه را الگوی انقلابیون جهان عرب قلمداد نماید و از طرفی شرایط را برای حضور دیپلماسی ترکیه در جهان عرب پر رنگ‌تر کند. امری که با رویکرد «عثمانی‏گرایی» به عنوان شاخص سیاست خارجی حزب حاکم «عدالت و توسعه» هماهنگی و همخوانی بسیاری دارد.

اعتراض‌های مردمی در کشورهای منطقه و الگوگیری آن از جمهوری اسلامی ایران از یک‌سو؛ و حمایت معنوی ایران از انقلابیون معترض از تبدیل شدن جمهوری اسلامی به مثابه یک الگوی موفق در میان سایر کشورهای اسلامی از سوی دیگر، کشورهای غربی، ترکیه و برخی کشورهای استبدادی نظیر عربستان را در پذیرش این نقش مشتاق نموده است. بر این اساس، ترکیه با برعهده گرفتن این مسئولیت (الگو سازی) تلاش می‌کند تا ایفاگر نقش مبارزه‌ی نرم بر ضدانقلاب اسلامی ایران باشد.

معرفی ترکیه به عنوان الگو به مسلمانان منطقه و جهان، مزایای منحصر به‌فردی برای غرب دارد. افزون بر به رسمیت شناختن اسراییل و خوی سازش‌کارانه‌ی این کشور در برابر استکبار جهانی، ترکیه کشوری سکولار است و پذیرش این کشور به‌عنوان الگو، به مثابه پذیرش تلقی خاص از اسلام (لاییک و ترکیه‌ای) توسط نظام جهانی است. کشوری که در آن، با وجود اکثریت مسلمانان، احکام اسلامی از جمله حجاب، امری خصوصی قلمداد می‌شود و این به معنای هر چه تنگ‌تر شدن آزادی مذهبی به ویژه برای زنان مسلمان، در کشورهای پیرو است.

نتیجه‌گیری و راهکارها:

در نهایت امر باید گفت موج سوم بیداری اسلامی محصول ناکارآمدی نظریه‌های مارکسیسم و لیبرالیسم است و فاصله‌ی اقتصادی، طبقاتی و تضاد اجتماعی در جوامع غربی، نشان می‌دهد که لیبرالیسم اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در نظریه‌ها و دیدگاه‌های خود با شکست روبه‌رو گشته است. روشن است، جوهره‌ی اصلی حرکت های مردمی در سطح منطقه، اسلام و تعالیم حیات‏بخش قرآن بوده است؛ چرا که اسلام دین غالب و مورد احترام ملل منطقه بوده و نهادها و نمادهای اسلامی همچون روحانیت و مساجد همواره جایگاه خاصی در جوامع اسلامی داشته‌اند.

از همین رو، اسلام‌گرایی و تقاضای عمومی برای پیاده شدن احکام اسلامی؛ وجه اشتراک انقلاب‌های منطقه است؛ تقاضایی که فرو خوردن آن در طی سه دهه، مردم امروز کشورهای عربی را به قیام مجبور ساخته است. از این روبا شکست الگوی زن مدرن در غرب، تحولات بیداری اسلامی و مطالبه‌ای که جهان از یک الگوی جدید زن دارد، به نظر می‌رسد که فرهنگ ایرانی- اسلامی می‌تواند پاسخ صریح و جامعی را درخصوص مسائل زنان ارائه کند. در این میان اما به نظر می‌رسد ایجاد یک الگوی بومی از زنان و حل آسیب‌های پیش روی این قشر، از ضرورت‌های ابتدایی به حساب می‌آید.

کمک به تقویت پایگاه‌های سنتی و ایجاد «NGO»های اسلامی زنان، موجب گسترش وحدت و همدلی در میان ملت‌های اسلامی می‌شود و از ترویج هر نوع فکر و رفتار تنش‌زا و اختلاف‌آفرین بین اقشار گوناگون اجتماعی و به ویژه زنان با سطح اختلاف‌های فکری و مذهبی متفاوت جلوگیری می‌کند. زنان مسلمان همچنین می‌توانند با استفاده از تکنولوژی مدرن (شبکه‌های ماهواره‌ای، اینترنت و …) و نیز رونق بخشیدن به ترجمه و افزایش تماس‌های حضوری، به ویژه در سطح خواص و اندیشمندان، نیز ابعاد بیداری اسلامی را گسترش دهند.

در این میان، انگیزه‌های اسلام‌گرایی و عطش مردم منطقه و جهان نسبت به اسلام ناب به حدی است که می‌تواند توطئه‌های دشمنان را خنثی کند. امروز جمهوری اسلامی در حال الگو شدن و مدل شدن در دنیای اسلام است. از این رو کشور ایران به عنوان یک کشور بزرگ و مستقل با تمسک به اسلام می‌بایست در جهت اتحاد و همبستگی مسلمانان با یک‌دیگر و نیز ارائه‌ی برنامه‌های اسلامی در جهت مقابله با برنامه‌های غرب راهبردهایی را اتخاذ کند.(*)

پی‌نوشت‌ها:

[1]. http://www.majalla.com/far/1390/10/article558

[2]. http://farsnews.com/newstext.php?nn=1390120500075

[3]. http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2011/03/110316_u01_clinton-iran.shtml

*الهه خانی؛ کارشناس مسائل بین‌الملل/ انتهای متن/

منبع:  پایگاه تحلیلی تبیینی برهان

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!