هالیوود از جان عراق چه می‌خواهد؟

0

با نگاهی به تولیدات هالیوودی پی به این موضوع خواهیم برد که عملکرد هالیوود آن چنان هم که برخی کارگردانان و زیرمجموعه‌های آن بیان می‌کنند، مستقل نیست. چرا که هالیوود هم‌سو با دستگاه‌های سیاسی-امنیتی آمریکا پیش رفته و تلاش می‌کند تا همیشه توجیه کننده رفتارهای آمریکا در عرصه‌ی جهانی باشد…

 

 

یکی از موضوعاتی که کمپانی‌های هالیوودی همیشه بر آن تأکید دارند و همیشه تلاش می‌کنند که دیگران هم درباره‌ی هالیوود این گونه فکر کنند، بحث استقلال هالیوود از دستگاه سیاسی آمریکاست؛ یعنی به واقع بسیاری از این کمپانی‌ها و کارگردانان آن‌ها همیشه سعی دارند که به مخاطب خود این موضوع را القا کنند که در تولیدات خود از رویکردی مستقل از دستگاه سیاسی آمریکا برخوردار هستند و به هیچ وجه در این بابت تحت تأثیر قرار نمی‌گیرند.

در این میان این موضوع غیرقابل تردید است که برای بررسی درستی یا نادرستی این ادعا باید به کارنامه‌ی این رسانه توجه داشت. چرا که در غیر این صورت این ادعا یک بحث صرف تئوری است که تنها توسط خود ساختار و دست‌اندرکاران این بنگاه سینمایی مطرح شده و خود آن‌ها هم آن را به تنهایی تأیید می‌کنند.

در همین راستا با نگاهی به تولیدات هالیوودی پی به این موضوع خواهیم برد که عملکرد هالیوود آن چنان هم که برخی کارگردانان و زیرمجموعه‌های آن بیان می‌کنند، مستقل نیست. چرا که هالیوود در بسیاری از مواقع گام به گام با دستگاه‌های سیاسی-امنیتی آمریکا پیش رفته و در این راه تلاش می‌کند تا همیشه توجیه کننده و به نوعی تبیین‌گر رفتارهای آمریکا در عرصه‌ی جهانی باشد. مصداق بارز این موضوع را می‌توان در مورد حمله‌ی آمریکا به عراق و به طور کلی موضوع جنگ عراق به عینه مشاهده کرد.

هالیوود از لحظه‌ای که آمریکا به عراق حمله کرد تا امروز فیلم‌های مختلفی تولید کرده که در تمامی آن‌ها یا تلاش می‌شود این حمله توجیه گردد و یا تصویر مظلومانه و حق به جانب‌دارانه‌ای از سربازان آمریکایی به تصویر کشیده شود. این دو موضوع را می‌توان به عینه در جدیدترین فیلم هالیوود یعنی فیلم «بدل شیطان»[1] کاملاً مشاهده کرد. داستان این فیلم که محصول 2011م. سینمایی آمریکا به کارگردانی «لی تاماهوری» است؛ درباره‌ی زندگی «عدی»، پسر صدام است که تلاش می‌کند مانند پدر برای خود بدلی دست و پا کند. او پس از یافتن بدل، او را مجبور می‌کند که مانند خودش قاتل و فاسد باشد، اما بدلش با این موضوع کنار نمی‌آید و در نهایت عدی را با ضرب گلوله فلج می‌کند.

هر چند که در این فیلم تلاش شده که رذالت‌های اخلاقی عدی به تصویر کشیده شود اما نکته‌ی مهم، هدفی است که هالیوود از این موضوع دنبال می‌کند. بدون تردید نمی‌توان گفت که هالیوود بدون هدف به دنبال ساخت قسمتی از زندگی عدی است. به همین دلیل هدف اصلی فیلم را باید در دیالوگ‌های آن جست‌وجو کرد. چرا که دقیقاً در صحنه‌هایی که قصی القلبی عدی نشان داده می‌شود، دائماً این دیالوگ تکرار می‌گردد که چه زمان این ماجرا تمام می‌شود و صدام و خانواده‌اش به این جنایت‌ها پایان می‌دهند. اینجاست که به صورت ناخودآگاه ذهن بیننده به سمت یک منجی می‌رود.

آمریکا در قامت یک منجی

در این میان به نظر می‌رسد تمام روند فیلم در کنار این دیالوگ‌ها سعی دارد که بر منجی‌گرایی آمریکا تأکید دوباره داشته باشد. چرا که فیلم به شدت تصویر سیاه و فضای خفقان سنگینی را از عراق به نمایش می‌گذارد که در پایان نتیجه‌گیری‌اش به منجی‌گرایی آمریکا منتهی می‌شود؛ یعنی در واقع فیلم سعی دارد در ابتدا بیننده را با فضاسازی فریب دهد تا در نهایت خود او نتیجه‌گیری کند که آمریکا به طور حتم نقش منجی برای این فضای سرکوب داشته است.

حتی صحنه‌هایی که در این فیلم از حمله‌ی آمریکا به عراق در جنگ خلیج به نمایش گذاشته می‌شود باز هم در راستای توجیه جنایت‌های ایالات متحده است، چرا که در تمام این صحنه‌ها، این صدام است که مضطرب و نگران نشان داده می‌شود، نه مردم عراق! یعنی در واقع فیلم سعی می‌کند که حمله‌ی آمریکا به مردم عراق را به نفع مردم و به ضرر صدام نشان دهد تا باز هم بر منجی‌گرایی آمریکا تأکید داشته باشد. جالب اینجاست که در این فیلم این صدام است که شخصاً تصمیم به حمله برضد ایران می‌گیرد و به‌هیچ‌وجه صحبتی از نقش آمریکا به میان نمی‌آید. به طور کلی روند فیلم که در آغاز رویکردی تاریخی به برخی مراحل زندگی خانواده‌ی صدام داشت، به گونه‌ای تغییر می‌یابد که آمریکا از همان ابتدا در مقابل صدام قرار داشته و در این جنگ نقشی نداشته است.

از طرفی بدل شیطان تنها یکی از فیلم‌هایی است که تا کنون با این رویکرد درباره‌ی جنگ عراق ساخته شده، چرا که با نگاهی به فیلم «جعبه‌ی درد» محصول سال 2009م. به کارگردانی «کاترین بیگلو» دقیقاً همین موضوع را به نوعی دیگر مشاهده می‌کنیم. داستان این فیلم درباره‌ی گروهی از سربازان آمریکایی است که در عراق اسیر بمب‌گذاری‌های گروه‌های خاص به تعبیر این فیلم می‌شوند.

قهرمان سازی از سربازان آمریکایی، رویکرد سیاسی هالیوود

در این فیلم هم سربازان آمریکایی منجیانی به نمایش در می‌آیند که برای نجات عراق وارد این کشور شده‌اند اما در آنجا به مشکلات زیادی برخورد می‌کنند. حتی در جایی از فیلم سعی می‌کند که ایران را باعث و بانی این ناامنی‌ها نشان دهد. جالب اینجاست که در این فیلم هم صحبتی از برخورد غیرانسانی سربازان آمریکایی با مردم عراق نمی‌شود تا مبادا بیننده به چیزی به جز مشروعیت ورود آمریکایی‌ها فکر کند. از سوی دیگر منجی‌گرایی و سوپرقهرمان‌سازی در این فیلم تنها با فیلم‌هایی مثل سری «راکی» قابل مقایسه است، چرا که این فیلم هم مثل سری راکی هیچ چیزی برای گفتن ندارد و تنها می‌خواهد از آمریکا یک بت به نمایش بگذارد.

 

از سوی دیگر تلاش برای نمایش چهره‌ی مظلوم و کاملاً حق به جانب از سربازان آمریکایی نه تنها در این فیلم بلکه در فیلم «منطقه‌ی سبز» به کارگردانی «پائول گرین گرس» هم به گونه‌ای دیگر دیده می‌شود. در این فیلم هم سربازان آمریکایی افرادی هستند که تلاش دارند از راه مذاکره مشکل گروه‌های ناراضی را در عراق حل کنند و جالب اینجاست که به‌هیچ‌وجه صحنه‌ای از حمله‌های نظامی که به خانه‌های عراقیان و گروه‌های مخالف می‌شود، به چشم نمی‌خورد. هر چند که رویکرد «منطقه‌ی سبز» گرین گرنس متعادل‌تر از «جعبه‌ی درد» است اما این فیلم هم در نهایت منتج به منجی بودن آمریکا می‌شود، چرا که در پایان این فیلم هم آمریکایی‌ها هستند که به دنبال مذاکره با عراقی‌ها می‌باشند و فیلم به صورت کاملاً حرفه‌ای و مغرضانه‌ای تلاش دارد که مسلمانان عراق را مشتی تندرو به نمایش بگذارد که به‌هیچ‌وجه حاضر به مذاکره نیستند.

در این بین نکته‌ی جالب اینجاست که با توجه به تمام این فیلم‌ها، تا کنون فیلم‌های ضدجنگ در هالیوود به شدت از سوی کمپانی‌ها طرد شده است. نمونه‌ی بارز این موضوع را می‌توان در مورد فیلم «در دره‌ی خدایان»به عینه مشاهده کرد. فیلمی به کارگردانی «پل هگیس» که به آثار بد جنگ اشاره دارد و فیلمی انتقادی محسوب می‌شود. از قرار معلوم برای همین از سوی کمپانی‌های هالییودی و دستگاه فرهنگی هالیوود طرد شد تا در گیشه شکست بخورد و کمتر دیده شود.

وقتی که سینمای ضد جنگ تعطیل می‌شود

مسئله‌ای که برای فیلم «در دره‌ی خدایان» به وجود آمد، دقیقاً نشانه‌ی این بود که آمریکا هر گونه صدای مخالفی درباره‌ی جنگ عراق را با سانسور روبه‌رو می‌سازد و در مقابل، هر محصولی که با تمام بی‌کیفیتش این جنگ را مورد تأیید قرار دهد، مورد حمایت قرار می‌دهد. نمونه‌ی بارز این مسئله فیلم «خانه‌ی شجاعت» است. فیلمی که در پایین‌ترین سطح ممکن تولید شده است اما به دلیل حمایت از جنگ عراق و تأیید آن به شدت مورد توجه کمپانی‌ها قرار گرفت و از کمک‌های بی‌شائبه‌ی لابی‌های سیاسی آمریکا بهره‌مند گردید.

این اتفاق در حالی برای این فیلم که از سوی خود کارشناسان آمریکایی به بی‌محتوایی و هدفمندی متهم شد، رخ داد که قصه‌ی مسکوت ماندن و به انزوا کشیدن فیلم‌های مستقل درباره‌ی فیلم «موقعیت» ساخته‌ی «فیلیپ هاس» هم اعمال شده است. داستان این فیلم درباره‌ی خبرنگاری آمریکایی است که سعی می‌کند با حضور مستقیم در عراق، چهره‌ی واقعی از این جنگ و اشغال‌گری آمریکا به تصویر بکشد.

او در هنگام حضورش به موضوعاتی برخورد می‌کند که همگی حاکی از سیل جنایت‌ها و تضییع حقوق شهروندان غیرنظامی عراقی توسط نیروهای آمریکایی است. در بسیاری از سکانس‌های این فیلم این موضوع به وضوح مشاهده می‌شود که سربازان آمریکایی هر جا که دلشان می‌خواهد و هر لحظه که حس خطر می‌کنند، روی به کشتار می‌آورند و به صورت دیوانه‌وار از سلاح‌های خود برضد زنان و بچه‌ها استفاده می‌کنند. میزان خشونت اعمال شده نسبت به غیرنظامیان در این فیلم به صورتی است که بیننده را هم زمان با متأثر شدن کاراکتر «آنا» (خبرنگار آمریکایی) هم به فکر فرو می‌برد و هم متأثر می‌سازد.

تمام این مسائل در حالی از سوی رؤسای کمپانی‌های هالیوودی مد نظر قرار گرفته که کارگردانان هالیوودی همیشه مدعی استقلال فکری بوده‌اند و به هیچ‌وجه خود را وابسته به دستگاه سیاسی آمریکا نمی‌دانند. نکته‌ی جالب اینجاست که بسیاری از این کارگردانان آن‌قدر در امر توجیه کردن فیلم‌های سیاسی خبره شده‌اند که فیلم‌های غیرواقعی خود درباره‌ی جنگ عراق را برداشتی حقیقی از جنگ عنوان می‌کنند و مدعی هستند که این فیلم‌ها بر مبنای حقیقت تولید گردیده است.کاترین بیگلو، کارگردان جعبه‌ی درد را باید یکی از همین افراد دانست. [3]

نشان داد که کاملاً در ساخت چنین فیلم‌هایی تمام کدهای دستگاه سیاسی آمریکا را مد نظر قرار داده است. همچنین علاوه بر بیگلو به نظر می‌رسد که «رودریگو کورتس» هم با چنین خط‌مشی‌ای درباره‌ی جنگ عراق فیلم ساخته، چرا که فیلم «دفن شده»محصول سال 2010م. دقیقاً با سناریویی متفاوت قصد دارد همان چیزی را بیان کند که به نوعی دیگر در فیلم‌های جعبه‌ی درد یا منطقه‌ی سبز دیده می‌شود.

 

داستان این فیلم روایت‌گر سربازی است که توسط یک گروه خشن عراقی در یک تابوت چوبی دفن شده و تنها برای زنده ماندن او یک روزنه وجود دارد که این روزنه با گذشت زمان به تدریج با خاک در حال پر شدن است. در این میان رئیس این گروه به‌وسیله‌ی تلفن همراهی که در این تابوت قرار داده با او ارتباط برقرار می‌کند و از وی می‌خواهد قبل از اینکه در زیر خاک و شن دفن شود، با کاخ سفید تماس گرفته و بابت این گروگان‌گیری برای ربایندگان تقاضای پول کند.

او که فیلمش با حاشیه‌های فراوان از سوی آکادمی اسکار به عنوان بهترین فیلم سال 2010م. انتخاب شد، با ساخت فیلم «خنثی‌گر»[2]این داستان کلی «دفن شده» در شرایطی سرنوشت خیالی یک سرباز آمریکایی را در عراق رقم می‌زند که قصه‌ی این فیلم جهت‌گیری خاصی در راستای مظلوم‌نمایی برای سربازان آمریکایی دارد.

آن چنان که به ویژه سکانس‌های تقلای این سرباز به گونه‌ای به تصویر کشیده می‌شود که روی بیننده تأثیر گذار باشد و به گونه‌ای حس هم‌ذات پنداری با این کاراکتر را در او به وجود آورد. آن چنان که در نهایت او این موضوع را بپذیرد که نخست سربازان آمریکایی برای برخورد با چنین گروه‌های خشنی به عراق آمده‌اند و دوم آن‌ها در این راه مصیبت‌ها و مشقت‌های فراوانی کشیده‌اند. حتی کارگردان این فیلم در سکانس‌های فیلم از هیچ موضوعی برای القای تمام این موارد چشم پوشی نکرده، آن چنان که تُن صدای رئیس گروه خشن عراقی آن چنان زمخت است و بی‌ادبانه گفت‌وگو می‌کند که در بیننده کاملاً حس توحش زنده می‌شود؛ یعنی به تعبیری مشخص‌تر، کارگردان برای القای منجی‌گرایی و مظلوم‌نمایی سربازان آمریکایی در عراق از هیچ جلوه‌ی بصری و غیربصری و فرامتنی چشم‌پوشی نمی‌کند.

جای خالی سینمای سیاسی ایران در عراق

تمام این جلوه‌ها و پیام‌ها درباره‌ی جنگ عراق در شرایطی است که سینمای ایران به عنوان یک رسانه‌ی تأثیرگذار در بین رسانه‌های منطقه با توجه به افتخارات خود نسبت به مسئله‌ی جنگ عراق و امپریالیسم رسانه‌ای در این مورد تا به امروز در شرایط انفعال به سر می‌برد. انفعالی که با توجه به پتانسیل‌ها برای ساخت و حضور مستقیم در لوکیشن‌ها کاملاً بی‌معنا و نامطلوب به نظر می‌رسد.

از سوی دیگر نباید این موضوع را نادیده گرفت که با گذشت چندین سال از وقوع جنگ عراق و نتایج منفی گسترده‌ی این حمله برای آمریکا در شرایط فعلی، سینمای ایران باید از این حالت انفعال خارج شده و با برنامه‌ریزی صحیح و مناسب پا به عرصه‌ی سینمای سیاسی بگذارد و به دنبال انتقال پیامی باشد که هالیوود سعی دارد در مورد جنگ عراق آن را پوشیده نگه دارد. همچنین نباید فراموش کرد که سینمای سیاسی نه‌تنها در این مورد بلکه در بسیاری از موارد دیگر که پتانسیل کار در آن هست مغفول مانده، به ویژه در مورد تحولات این چنینی منطقه‌ای در اکثر موارد یا تولیدات خوبی انجام نشده و یا سطح تولیدات پایین بوده و چندان برای مخاطب جذابیتی نداشته است.

به واقع نباید از این مسئله غافل شد که سینمای ایران در این زمینه و به ویژه در مورد تحولات عراق باید با نگاهی حرفه‌ای وارد شود تا بتواند در کنار ایجاد جذابیت‌های محتوایی-بصری پیام‌های خاص خود را با جهت‌گیری‌های مشخص به مخاطبان القا کند. مخاطبانی که در عرصه‌ی منطقه‌ای بدون تردید می‌توانند مخاطبان خوبی برای این چنین محصولات باشند.

به هر ترتیب به نظر می‌رسد که هالیوود تلاش دارد مانند یک دستگاه رسانه‌ای در راستای توجیه جنایت‌های آمریکا عمل کند و با ساخت محصولات پرهزینه، افکار عمومی دنیا را از جنایت‌های ایالات متحده منحرف کرده و در کنار این موضوع حتی از چهره‌ی جنگ‌طلب آمریکا چهره‌ای مانند یک منجی به نمایش بگذارد. این موضوع آن چنان در محصولات جدید هالیوود آشکار است که باعث واکنش تحلیل‌گران شده، به گونه‌ای که بسیاری بر این باورند که هالیوود به مانند دستگاه تبلیغاتی رسانه‌ای درآمده که تمام قد از همه‌ی رفتارهای آمریکا دفاع می‌کند.

نکته‌ای که این مسئله را بارزتر و قطعی‌تر جلوه می‌دهد این است که بعد از چند فیلم ضدجنگ، ساخت فیلم‌های این چنینی در هالیوود تعطیل شده است، گویی که جریانی در مقابل تولید فیلم‌های ضدجنگی که آمریکا را در جنگ‌ها مقصر می‌داند، ایستاده است. به گونه‌ای که کارگردانانی همچون «دی پالما» که خود از جمله سازندگان فیلم‌های ضدجنگ هستند از این مسئله به شدت انتقاد داشته و آن را معیاری برای رشد سانسور در مورد افشاگری می‌دانند.

در همین راستا به طور حتم سینمای ایران با بازنگری در سینمای سیاسی خود با نگرشی جدید و با مؤلفه‌های بصری-مفهومی خاص که باید از قبل تئوریزه شده باشد، وارد عرصه‌ی جنگ عراق شده و به شکلی قابل توجه بتواند تأثیرگذار باشد. چرا که زوایایی که هالیوود در مورد جنگ عراق علاقه‌ای به پرداختن به آن‌ها ندارد کم نیستند و به همین دلیل می‌توان در این زمینه و با در نظر گرفتن پاشنه‌های آشیل سینمای غرب به فضاسازی‌های خاص پرداخت.(*)

پی‌نوشت‌ها:

The Devil’s Double.[1]

The hurt lucker.[2]

buried. [3]

*رضا فرخی؛ پژوهشگر/

منبع:‌ پایگاه تحلیلی تبیینی برهان

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!