معماران خاورميانه جديد؛ ائتلاف صليب، صهيون و سلفی

0

اصطلاح خاورمیانه در زمان ریاست جمهوری آقای جرج دبلیو بوش و تحت نفوذ نومحافظه‌كاران، وسعت یافت و كلّ جهان اسلام خاورمیانه نامیده شد و بخش‌هایی از شاخ آفریقا و شمال آن را نیز در بر گرفت؛ یعنی مساحتی حدود 11000 كیلومتر مربع، جغرافیایی كه از «اندونزی» مسلمان، شروع شده و تا «مغرب» و «مراكش» در منتهی‌الیه شمال شرقی آفریقا كشیده می‌شد.

 

 

 

اصطلاح خاورمیانه در زمان ریاست جمهوری آقای جرج دبلیو بوش و تحت نفوذ نومحافظه‌كاران، وسعت یافت و كلّ جهان اسلام خاورمیانه نامیده شد و بخش‌هایی از شاخ آفریقا و شمال آن را نیز در بر گرفت؛ یعنی مساحتی حدود 11000 كیلومتر مربع، جغرافیایی كه از «اندونزی» مسلمان، شروع شده و تا «مغرب» و «مراكش» در منتهی‌الیه شمال شرقی آفریقا كشیده می‌شد.

همه روزه، رسانه‌ها صدها خبر و گفت‌وگو از منطقه مهم و استراتژیك معروف و موسوم به «خاورمیانه» پخش می‌كنند. گویی كه خبرسازترین منطقه جهان، این منطقه واقع در غرب آسیاست. متأسّفانه ساكنان این قطعه از زمین ـ كه از اتّفاق جامعه بزرگ مسلمانان را هم تشكیل می‌دهند ـ از ویژگی‌های «خاورمیانه» و دلیل  اصلی خبرساز بودن آن بی‌خبرند. شاید این گمان هم در میان آنها جاری باشد كه از روز ازل، نام و عنوان این منطقه، همین خاورمیانه بوده است؛ در حالی كه مفهوم خاورمیانه یا شرق میانه (شرق الاوسط) و به تعبیر غربی‌ها میدل ایست (Middle East)، عمری بیشتر از یكصد و اندی سال ندارد. اوّلین بار، دریاسالار و تاریخ‌نگاری آمریكایی به نام آلفرد تایر ماهان (Alfred tayer Mahan) در سال 1894 م. از این عنوان، برای معرفی كردن و نامیدن این منطقه از زمین استفاده كرد. او در آن زمان، رئیس «دانشگاه جنگ نیروی دریایی ایالات متّحده آمریكا» بود.
آقای آلفرد ماهان، مطالعات گسترده‌ای را درباره اقدامات «انگلیس» و دلایل سلطه او بر بخش بزرگی از جهان آغاز كرده بود. كشوری كه خود را به عنوان «امپراتوری بریتانیای كبیر» معرفی می‌كرد و مدّعی بود در پهنه سرزمین فراخش، خورشید غروب نمی‌كند. در آن زمان، انگلستان مناطق بزرگی از «آفریقا»، «آسیا»، «اروپا» و «آمریكا» را زیر سلطه خود داشت؛ درحالی كه خود، كشور كوچكی در قارّه اروپا بود و وسعتی بیش از یك ششم سرزمین «ایران» را نداشت. موضوع مطالعه آقای آلفرد ماهان، راز دست‌یابی انگلستان به حدّ و وسعت این سرزمین بود و لاجرم دریافت‌های خود را تئوریزه نمود و به این نتیجه رسید كه تسلّط انگلستان بر مناطق وسیعی از خشكی‌های جهان، از جایی مثل «نیوزیلند» و «استرالیا»گرفته تا بیش از ده هزار جزیره موسوم به «جزیره سلیمان» در میان «اقیانوس آرام» به حضور و حركت دریایی كشتی‌های انگلستان در دریاهای جهان برمی‌گردد.
موضوع استراتژی‌های دریایی و دانش هیدروپولتیك را او یكصد و اندی سال در كنار دانش ژئوپولتیك مطرح كرد و تأثیر استراتژی بر دریا را مورد مطالعه قرار داد.
دانشگاه جنگ ایالات متّحده آمریكا كه آقای آلفرد ماهان، ریاست آن را بر عهده داشت، در جنوب «واشینگتن دی سی» پایتخت آمریكا قرار داشت.
پوشیده نیست كه قارّه آمریكا از دو سوی غربی وشرقی، توسط دو اقیانوس بزرگ احاطه شده است؛ اقیانوس آرام از سوی غرب و «اقیانوس اطلس» از سوی شرق این قارّه را به سایر نقاط جهان و از جمله بزرگ‌ترین خشكی جهان، یعنی آسیا وصل می‌كنند.
آقای آلفرد ماهان به این نتیجه رسید كه اگر آمریكا بخواهد، چونان انگلستان بر نقاط مختلف جهان سلطه داشته باشد، ناگزیر به سلطه بر بزرگ‌ترین خشكی كره زمین و كنترل تمام عیار آنجاست. او در واشینگتن خود را در مركز و قطب جهان می‌دید و آمریكا را به عنوان منطقه محوری و اصلی به حساب می‌آورد كه از بلندای آن به جهان می‌نگرد. از اینجا، در نگاه به شرق، دیدگاه و محلّ استقرار خود، آن را به سه بخش تقسیم نمود: شرق نزدیك، شرق میانه و شرق دور.
شرق میانه یا خاورمیانه، همان منطقه‌ای می‌شد كه اینك ما در آن مستقرّیم و شرق دور، كشورهای شرق و جنوب شرق آسیا را شامل می‌شد.
شرق میانه، در جنوب غربی آسیا، به مجموعه‌ای از كشورها اطلاق شده است كه در فهرست سنّتی وزارت امور خارجه آمریكا، شامل عموم كشورهای اسلامی می‌شود این كشورها در جنوب غربی آسیا قرار گرفته‌اند. (اردن، ‌ایران، عراق، مصر، لیبی، مراكش، الجزایر، یمن و كشورهای عضو شورای همكاری عربی در این زمره‌اند). در حقیقت جعل این «اصطلاح»، حاصل اندیشه غرب در تقسیم جهان از لحاظ اهمّیت ژئوپولتیك است.
اصطلاح خاورمیانه در زمان ریاست جمهوری آقای جرج دبلیو بوش و تحت نفوذ نومحافظه‌كاران، وسعت یافت و كلّ جهان اسلام خاورمیانه نامیده شد و بخش‌هایی از شاخ آفریقا و شمال آن را نیز در بر گرفت؛ یعنی مساحتی حدود 11000 كیلومتر مربع، جغرافیایی كه از «اندونزی» مسلمان، شروع شده و تا «مغرب» و «مراكش» در منتهی الیه شمال شرقی آفریقا كشیده می‌شد.

 

با این تغییرات، مناطقی همچون «چچن»، «داغستان» و «تاتارستان» را هم در شمال «دریای خزر» كه جماعتی از مسلمانان را در خود جای داده‌اند، در زمره خاورمیانه شناختند و عنوان «خاورمیانه بزرگ» را برای آن انتخاب كردند و سودای سلطه كامل بر این منطقه وسیع را در سر پروردند.
تذكّر این نكته ظریف نیز ضروری است كه در واقع، اصطلاح راهبردی خاورمیانه، از دیدگاه طرّاحانش، مبتنی بر محوریت و مركزیت آمریكا و اروپای غربی به عنوان مركز جهان تعریف شده است.
آقای لرد كرزن، وزیر امور خارجه انگلستان در 22 مارس 1911 م. در «مجلس اعیان انگلستان» در ارتباط با احداث راه آهن در ایران، «خلیج فارس» و «تركیه» از اصطلاح خاورمیانه استفاده كرد و پس از آن، این واژه شهرت جهانی یافت.
تغییر فضای بین المللی به دنبال سقوط اردوگاه «شوروی»، ضرورت بازنگری در سیاست آمریكا در جهان و منطقه حسّاس خاورمیانه را ایجاب كرد. می‌توان این فروپاشی را به منزله الحاق جهان سوسیالیستی در نظام اقتصاد جهانی و سیستم ارزشی لیبرالی ارزیابی كرد. از آن هنگام، نگاه غرب، دیگر بار متوجّه خاورمیانه شد و به محور استراتژی جدید آمریكا تبدیل گردید.
بوش و همراهنش با شعار مبارزه با تروریسم و ترویج دمكراسی به منطقه آمدند؛ امّا در سر، سودای دیگری داشتند.
با شكست پروژه خاورمیانه بزرگ، برای نخستین بار، كاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه آمریكا در سفر دوره‌ای‌اش در خصوص تحوّلات منطقه، به ویژه عراق و لبنان از واژه «خاورمیانه جدید» سخن گفت. جمله این تغییرات به اهداف مرحله‌ای استكبار جهانی برای دست‌یابی سلطه بلامنازعه و تمام عیار بر جهان و تجربه جهان تك حكومتی برمی‌گشت.
جعل طرح «خاورمیانه جدید» نیز در واقع، برنامه‌ای طرّاحی شده بود كه در مسیر تحقّق یك نظام قدرتمند جدید با محوريّت رژیم اشغالگر قدس، قابل شناسایی بود. سیاستی كه در مراحل اوّلیه، امكان دسترسی به نفت ارزان قیمت، بازار وسیع فروش انواع محصولات اقتصادی و نظامی استكبار جهانی و حفظ و مراقبت از رژیم اشغالگر قدس را فراهم می‌آورد و در دراز مدّت مسیر تحقّق پروژه «جهان تك حكومتی» را با رهبری سران ائتلاف صلیب و صهیون، هموار می‌ساخت. طرح خاورمیانه جدید را می‌توان ترجمه دیپلماتیك شعار «از نیل تا فرات صهیونیست‌»ها دانست.
وقایعی همچون جنگ دوم خلیج فارس، اشغال عراق و اینك حمله به «سوریه» و ایجاد تغییرات در شمال آفریقا در راستای تحقّق اهداف مرحله‌ای طرح «خاورمیانه جدید»، قابل شناسایی‌اند.
طرّاحان این پروژه گمان می‌بردند درگیری و جنگ میان رژیم اشغالگر «قدس» و «لبنان» لحظه تولّد خاورمیانه جدید خواهد بود كه با طيّ مراحل تكاملی، باعث ظهور ثمرات آن و تغییرات اساسی در جغرافیای مناطقی كه از آن به عنوان «خاورمیانه جدید» یاد می‌كردند، خواهد بود؛ امّا شكست اشغالگران در مواجهه با حزب الله برای مدّتی اجرای پروژه را به عقب كشید تا با فراهم شدن زمینه‌ها و تغییر تاكتیك‌ها، دیگر بار از سر گرفته شود.
اگرچه غرب با سركردگی آمریكا تاكنون و به بهانه تهدید «القاعده» مداخلات بسیاری را در كشورهای مختلف و از جمله «افغانستان» داشته؛ امّا در دور جدید و تحرّكات اخیر، القاعده و وهّابی‌ها به شریك مستكبران تبدیل شدند تا مسیر روند تجزیه منطقه و پیاده كردن طرح خاورمیانه جدید را هموار سازند. حضور این جریان دست‌ساز استعمار در وقایع شمال آفریقا، بحران‌های عراق و هم اینك مجادلات خونبار سوریه قابل ردیابی است.
جای آن دارد كه پرسیده شود آیا آنچه كه وهّابیون، القاعده و سلفی‌ها بر آن نام جهاد با كفّار و حمله به منافع آمریكا می‌گذارند، همان هم‌دوشی و همراهی با آمریكا و رژیم اشغالگر قدس در رویارویی با مسلمانان عراق، یمن، سوریه و «بحرین» است؟
واقعيّت انكارناپذیر آن است كه اینان تاكنون تنها كاركرد در راستای طرح‌های توسعه‌طلبانه غرب، از جمله طرح خاورمیانه جدید داشته‌اند.
شریف شحاده، عضو پارلمان سوریه در گفت‌وگو با «شبكه خبری العالم» از این نقش القاعده پرده برمی‌دارد و هشدار می‌دهد كه طرح فتنه و تقسیم خاورمیانه از طریق ابزارهایی مانند القاعده در سوریه شكلی جدّی به خود گرفته است.
شحاده می‌افزاید:
آنچه كه اكنون به وسیله القاعده در حال انجام است، طرح فتنه و تجزیه خاورمیانه است … اقدامی كه قرار است اسرائیل را بزرگ‌ترین دولت منطقه در برابر دولت‌هایی كوچك و ضعیف قرار دهد.
به گزارش دویچه وله، ژنرال رابرت مور كه به مدّت سه ماه سرپرستی «هیئت ناظران صلح سازمان ملل» را در سوریه بر عهده داشت، در مصاحبه با مجله آلمانی «فوكوس» تأكید كرد كه سوریه پس از سقوط اسد، دچار تجزیه خواهد شد.

مهدی محمد یاری

 

منبع: موعود

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!