اماکن زیارتى منتسب به امام زمان (عج) در ایران و جهان – بخش 1

0

یکی از وظایف شیعیان نسبت به حضرت بقیة الله‏ علیه السلام تکریم و بزرگداشت ایشان است. این بزرگداشت، نمودهای گوناگونی دارد. یکی از آن نمودها، تکریم مکان هایی است که به آن حضرت، منتسب است.

 

 

بخش اول

اشاره: یکی از وظایف شیعیان نسبت به حضرت بقیة الله‏ علیه السلام تکریم و بزرگداشت ایشان است. این بزرگداشت، نمودهای گوناگونی دارد. یکی از آن نمودها، تکریم مکان هایی است که به آن حضرت، منتسب است.

این نوشتار، عهده دار نام بردن از این مکان‏ها و آداب مربوط به آن‏ها است.

این قسمت مسجد مقدّس جمکران را معرفی کرده است.

یکی از وظایف شیعیان تجلیل و تکریم اماکن منسوب به وجود مقدّس حضرت بقیة اللَّه، أرواحنا فداه، است.

آیةاللَّه سید محمّد تقی موسوی اصفهانی (متوفّای 1348هجری) در کتاب گران سنگ مکیال المکارم به هنگام شمارش تکالیف مردم در عصر غیبت می‏نویسند:

شصت و هشتم – بزرگداشت اماکنی که به قدوم آن حضرت زینت یافته‏اند، مانند مسجد سهله، مسجد اعظم کوفه، سرداب مقدّس، مسجد جمکران و غیر این‏ها از مواضعی که بعضی از صلحا آن حضرت را در آن جاها دیده‏اند یا در روایات آمده است که آن جناب در آن جا توقف دارد، مانند مسجد الحرام …(1)

از این رهگذر، بر منتظران ظهور و عاشقان مَقْدَمِ آن امام نور، لازم است که این اماکن را بشناسند و شیوه‏ی تعظیم و تکریم آن‏ها را بیاموزند.(2) لذا در صدد برآمدیم که به فضل الهی، از این شماره، اماکن مقدّس و مشاهد مشرّفِ متعلّق به آن حضرت را برای خوانندگان عاشق و دل سوخته‏ی حضرت‏اش تقدیم کنیم.

با توجّه به این که فصلنامه علمی – تخصّصی انتظار در قم تهیه و چاپ می‏شود، این مجموعه مقاله‏ها را از مسجد مقدّس جمکران شروع می‏کنیم.

1 – مسجد مقدس جمکران

مهم‏ترین پایگاه شیعیان شیفته و عاشقان دل سوخته‏ی حضرت بقیّةاللَّه، أرواحنا فداه، مسجد مقدّس جمکران، در شش کیلومتری شهر مذهبی قم است.

مطابق آمار، همه ساله، بیش از دوازده میلیون عاشق دل باخته، از سرتاسر میهن اسلامی و جهان، در این پایگاه معنوی، گرد می‏آیند، نماز تحیّت مسجد و نماز حضرت صاحب الزّمان، عجّل‏اللَّه تعالی فرجه الشریف، را در این مکان مقدّس به جای می‏آورند، با امام غایب از ابصار و حاضر در امصار و ناظر بر کردار، رازِ دل می‏گویند، استغاثه می‏کنند، ندای (( یابن الحسن! )) سر می‏دهند، از مشکلات مادّی و معنوی خود سخن می‏گویند، با دلی خون بار، از طولانی شدن دوران غیبت، شکوه‏ها می‏کنند.

آنان که از شناخت عمیق‏تری برخوردارند، به هنگام تشرف به این پایگاه ملکوتی، همه‏ی حوائج شخصی خود را فراموش می‏کنند و همه‏ی مشکلات دست و پاگیر زندگی را به فراموشی می‏سپارند و تنها (( ظهور سراسر سرور منجی بشر، امام ثانی عشر، حضرت ولیّ عصر ، روحی و أرواح العالمین فداه، را مسئلت می‏کنند؛ زیرا، اگر این حاجت برآورده شود، دیگر مشکلی نخواهد ماند، و اگر این حاجت روا نشود، حلّ دیگر مشکلات، مشکل اساسی را حل نخواهد کرد.

مسجد مقدّس جمکران، روز هفدهم رمضان 373 هجری به فرمان حضرت بقیّةاللَّه، أرواحنا فداه، در کنار روستای جمکران تأسیس شد. تاریخچه‏ی آن – به طوری که در این نوشتار به تفصیل آمده – به دست شیخ صدوق (متوفّای 381 هجری) در کتاب مونس الحزین بیان گردیده و کیفیّت نماز تحیّت مسجد و نماز استغاثه به حضرت بقیّةاللَّه، أرواحنا فداه، در ضمن آن آمده است.

تاریخچه‏ ی مسجد جمکران‏

آن چه مسلّم است، این است که این مسجد، بیش از یکهزار سال پیش به فرمان حضرت بقیّةاللَّه، أرواحنا فداه، در بیداری، – نه در خواب – تأسیس گردید و در طول قرون و اعصار، پناهگاه شیعیان و پایگاه منتظران و تجلّی‏گاه حضرت صاحب الزّمان علیه السلام بوده است.

علاّمه‏ی بزرگوار، میرزا حسین نوری، (متوفّای 1320 هجری) در کتاب ارزش‏مند نجم ثاقب – که به فرمان میرزای بزرگ، آن را تألیف کرد و میرزای شیرازی، در تقریظ خود، از آن ستایش فراوان کرد و نوشت: ((برای تصحیح عقیده‏ی خود، به این کتاب مراجعه کنند تا از لمعانِ انوار هدایت‏اش، به سر منزل یقین و ایمان برسند)) -(3) تاریخچه‏ی تأسیس مسجد مقدّس جمکران را به شرح زیر آورده است:

شیخ فاضل، حسن بن محمّد بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، در کتاب تاریخ قم از کتابِ مونس الحزین فی معرفة الحقّ و الیقین – از تألیفات شیخ صدوق – بنای مسجد جمکران را به این عبارت نقل کرده است:

شیخ عفیف صالح حسن بن مُثله‏ی جمکرانی می‏گوید:

شب سه‏شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان 393 هجری،(4) در سرایِ خود خفته بودم که جماعتی به درِ سرای من آمدند. نصفی از شب گذشته بود. مرا بیدار کردند و گفتند: (( برخیز و امر امام محمّد مهدی صاحب الزّمان(5)، صلوات اللَّه علیه، را اجابت کن که ترا می‏خواند )).

حسن بن مثله می‏گوید: ((من، برخاستم و آماده شدم)). چون به درِ سرای رسیدم، جماعتی از بزرگان را دیدم. سلام کردم. جواب دادند و خوشامد گفتند و مرا به آن جایگاه که اکنون مسجدِ ( جمکران ) است، آوردند.)).

چون نیک نگاه کردم، دیدم تختی نهاده و فرشی نیکو بر آن تخت گسترده و بالش‏های نیکو نهاده و جوانی سی‏ساله، بر روی تخت، بر چهار بالش، تکیه کرده، پیرمردی در مقابل او نشسته، کتابی در دست گرفته، بر آن جوان می‏خواند.

بیش از شصت مرد که برخی جامه‏ی سفید و برخی جامه‏ی سبز بر تن داشتند، بر گرد او روی زمین نماز می‏خواندند.

آن پیرمرد که حضرت خضر علیه السلام بود، مرا نشاند و حضرت امام علیه السلام مرا به نام خود خواند و فرمود: (( برو به حسن بن مسلم(6) بگو: ((تو، چند سال است که این زمین را عمارت می‏کنی و ما خراب می‏کنیم. پنج سال زراعت کردی و امسال دیگرباره شروع کردی، عمارت می‏کنی. رخصت نیست که تو دیگر در این زمین زراعت کنی، باید هر چه از این زمین منفعت برده‏ای، برگردانی تا در این موضع مسجد بنا کنند.))

به حسن بن مسلم بگو: ((این جا، زمین شریفی است و حق‏تعالی این زمین را از زمین‏های دیگر برگزیده و شریف کرده است، تو آن را گرفته به زمین خود ملحق کرده‏ای! خداوند، دو پسر جوان از تو گرفت و هنوز هم متنبّه نشده‏ای! اگر از این کار بر حذر نشوی، نقمت خداوند، از ناحیه‏ای که گمان نمی‏بری بر تو فرو می‏ریزد.))

حسن بن مثله عرض کرد: ((سیّد و مولای من! مرا در این باره، نشانی لازم است؛ زیرا، مردم، سخن مرا بدون نشانه و دلیل نمی‏پذیرند .)).

امام علیه السلام فرمود: (( تو برو رسالت خود را انجام بده. ما، در این جا، علامتی می‏گذاریم که گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سیّد ابوالحسن، و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را بیاورد و منفعت چند ساله را از او بگیرد و به دیگران دهد تا بنای مسجد بنهند، و باقی وجوه را از رهق(7) به ناحیه‏ی اردهال که ملک ما است، بیاورد، و مسجد را تمام کند، و نصفِ رهق را بر این مسجد وقف کردیم که هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد کنند.

مردم را بگو تا به این موضع رغبت کنند و عزیز بدارند و چهار رکعت نماز در این جا بگذارند: دو رکعت تحیّت مسجد، در هر رکعتی، یک بار (( سوره‏ی حمد )) و هفت بار سوره‏ی (( قل هو اللَّه احد )) [ بخوانند ] و تسبیح رکوع و سجود را، هفت بار بگویند.

و دو رکعت نماز صاحب الزّمان بگذارند، بر این نسق که در [ هنگام خواندن سوره‏ی ]حمد چون به (( إیّاک نعبد و إیّاک نستعین )) برسند، آن را صد بار بگویند، و بعد از آن، فاتحه را تا آخر بخوانند. رکعت دوم را نیز به همین طریق انجام دهند. تسبیح رکوع و سجود را نیز هفت بار بگویند. هنگامی که نماز تمام شد، تهلیل (یعنی، لا إله إلاّ الله )(8) بگویند و تسبیح فاطمه‏ی زهرا علیها السلام را بگویند. آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پیغمبر و آل‏اش، صلوات اللَّه علیهم، بفرستند .)).

و این نقل، از لفظ مبارک امام علیه السلام است که فرمود: فَمَنْ صَلاَّهُما، فَکَأَنَّما صَلّی‏ فِی الْبَیْتِ الْعَتیقِ ؛

هر کس، این دو رکعت [ یا این دو نماز ] را بخواند، گویی در خانه‏ی کعبه آن را خوانده است ..

حسن بن مثله می‏گوید: ((در دل خود گفتم که تو این جا را یک زمین عادی خیال می‏کنی، این جا مسجد حضرت صاحب الزّمان علیه السلام است.)).

پس آن حضرت به من اشاره کردند که برو!

چون مقداری راه پیمودم، بار دیگر مرا صدا کردند و فرمودند: (( در گلّه‏ی جعفر کاشانی – چوپان – بُزی است، باید آن بز را بخری. اگر مردم پول‏اش را دادند، با پول آنان خریداری کن، وگرنه پول‏اش را خودت پرداخت کن. فردا شب آن بز را بیاور و در این موضع ذبح کن. آن گاه روز چهارشنبه(9) هجدهم ماه مبارک رمضان، گوشت آن بز را بر بیماران و کسانی که مرض صعب‏العلاج دارند، انفاق کن که حق تعالی همه را شفا دهد.

آن بز، ابلق است. موهای بسیار دارد. هفت نشان سفید و سیاه، هر یکی به اندازه‏ی یک درهم، در دو طرف آن است که سه نشان در یک طرف و چهار نشان در طرف دیگر آن است .)).

آن گاه به راه افتادم. یک بار دیگر مرا فرا خواند و فرمود: (( هفت روز یا هفتاد روز در این محلّ اقامت کن )).(10)

حسن بن مثله می‏گوید: ((من، به خانه رفتم و همه‏ی شب را در اندیشه بودم تا صبح طلوع کرد. نماز صبح خواندم و به نزد علی منذر رفتم و آن داستان را با او در میان نهادم.

همراه علی منذر، به جایگاه دیشب رفتیم. پس او گفت: ((به خدا سوگند که نشان و علامتی که امام علیه السلام فرموده بود، این جا نهاده است و آن، این که حدود مسجد، با میخ‏ها و زنجیرها مشخصّ شده است.)).

آن گاه به نزد سیّد ابوالحسن الرّضا رفتیم. چون به سرای وی رسیدیم، غلامان و خادمان ایشان گفتند:

((شما از جمکران هستید؟)). گفتیم: ((آری.)). پس گفتند: (( از اوّل بامداد، سیّد ابوالحسن در انتظار شما است .)).

پس وارد شدم و سلام گفتم. جواب نیکو داد و بسیار احترام کرد و مرا در جای نیکو نشانید. پیش از آن که من سخن بگویم، او سخن آغاز کرد و گفت: ((ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم. شخصی در عالم رؤیا به من گفت:

(( شخصی به نام حسن بن مثله، بامدادان، از جمکران پیش تو خواهد آمد. آن چه بگوید، اعتماد کن و گفتارش را تصدیق کن که سخن او، سخن ما است. هرگز، سخن او را ردّ نکن .)). از خواب بیدار شدم و تا این ساعت در انتظار تو بودم.

حسن بن مثله، داستان را مشروحاً برای او نقل کرد. سیّد ابوالحسن، دستور داد بر اسب‏ها زین نهادند. سوار شدند. به سوی دِه (جمکران) رهسپار گردیدند.

چون به نزدیک دِه رسیدند، جعفر شبان را دیدند که گلّه‏اش را در کنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله، به میان گلّه رفت. آن بز که از پشت سرِ گلّه می‏آمد، به سویش دوید. حسن بن مثله، آن بز را گرفت و خواست پولش را پرداخت کند که جعفر گفت: (( به خدا سوگند! تا به امروز، من این بز را ندیده بودم و هرگز در گلّه‏ی من نبود، جز امروز که در میان گلّه، آن را دیدم و هر چند خواستم که آن را بگیرم، میسّر نشد. )).

پس آن بز را به جایگاه آوردند و در آن جا سر بریدند.

سید ابوالحسن الرّضا به آن محلّ معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار کرد و منافع زمین را از او گرفت.

آن گاه وجوه رهق را نیز از اهالی آن جا گرفتند و به ساختمان مسجد پرداختند و سقف مسجد را با چوب پوشانیدند.

سیّد ابوالحسن الرّضا، زنجیرها و میخ‏ها را به قم آورد و در خانه‏ی خود نگهداری کرد. هر بیمار صعب العلاجی که خود را به این زنجیرها می‏مالید، در حال، شفا می‏یافت.

ابوالحسن محمّد بن حیدر گفت: ((به طور مستفیض شنیدم، پس از آن که سیّد ابوالحسن الرّضا وفات کرد و در محلّه‏ی موسویان ( خیابان آذر فعلی ) مدفون شد، یکی از فرزندان‏اش بیمار گردید. داخل اطاق شده سرِ صندوق را برداشت زنجیرها و میخ‏ها را نیافت.)).

منبع‏ شناسی مسجد جمکران‏

منابع تأسیس مسجد مقدّس جمکران به فرمان حضرت صاحب الزّمان، أرواحنا فداه، بر اساس تسلسل زمانی، به شرح زیر است:

1 – نخستین کسی که این داستان را در کتاب خود آورده، ابوجعفر محمّد بن علی بن بابویه، مشهور به شیخ صدوق (متوفّای 381 هجری) است. ایشان، مشروح آن را در کتاب مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین درج کرده است.

با توجّه به این که تأسیس این مسجد در عصر شیخ صدوق‏رحمهم الله واقع شده، و ایشان در قم زندگی می‏کرد، طبعاً، همه‏ی جزئیات آن را بدون واسطه از حسن بن مثله، و سیّد ابوالحسن الرّضا و دیگر شاهدان عینی، شنیده و نقل کرده است.

کتاب مونس الحزین، همانند ده‏ها اثر گران‏بهای دیگر شیخ صدوق، در طول زمان، از بین رفته و به دست ما نرسیده است.

2 – حسن بن محمّد بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، صاحب کتاب گران سنگ تاریخ قم، شرح آن واقعه را از کتاب شیخ صدوق نقل کرده است.

کتاب تاریخ قم در عصر شیخ صدوق، به سال 378 هجری، در بیست باب به رشته‏ی تحریر در آمده است.

3 – حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک قمی، به سال 865 هجری آن را به فارسی ترجمه کرده است. (الذریعه، ج 3، ص 276 ).

4 – متن عربی کتاب، به دست مولی محمّد باقر مجلسی، (متوفّای 1110 هجری) نرسیده، ولی ترجمه‏ی فارسی آن به دست ایشان رسیده [ بحار، ج 1، ص 42 ] و احادیث مربوط به قم را در جلد (( السّماء و العالم )) از آن روایت کرده است. ( بحار، ج 60، ص 208 – 221 ).

5 – سید نعمت‏اللَّه جزائری، صاحب أنوار نعمانیّه (متوفّای 1112 هجری) ترجمه‏ی فارسی آن را دیده و داستان تأسیس مسجد مقدّس جمکران را با خط خود، از آن استنساخ کرده است (بحار، 53، ص 254 ).

6 – شاگرد فرزانه‏ی علاّمه مجلسی، میرزا عبداللَّه افندی، (متوفای 1130 هجری) نسخه‏ای از ترجمه‏ی فارسی آن را در بیست باب، در قم مشاهده کرده و گزارش آن را در تألیف گران‏بهای خود آورده و تصریح کرده که این ترجمه، به سال 865 هجری، به دستور خواجه فخرالدین ابراهیم، انجام یافته است. ( ریاض العلماء، ج 1، ص 319 ).

7 – سیّد امیر محمّد اشرف، معاصر و شاگرد علاّمه مجلسی، صاحب کتاب فضائل السّادات (متوفّای 1145 هجری) متن عربی آن را دیده و از آن نقل کرده است. (جنة المأوی، ص 47 ).

8 – سیّد محمّد بن محمّد بن هاشم رضوی قمی، به سال 1179 هجری، بنا به خواهش محمّد صالح معلّم قمی، کتابی در این رابطه تألیف کرده و آن را خلاصة البلدان نام نهاده است. این کتاب، احادیث مربوط به شرافت قم و تاریخچه‏ی تأسیس مسجد مقدس جمکران را دربر دارد. (الذّریعه، ج 7، ص 216 ).

9 – شایسته‏ی تأمّل است که آقا محمّد علی کرمانشاهی، فرزند وحید بهبهانی، (متوفّای 1216 هجری) به متن عربی تاریخ قم دست‏رسی داشته و در حاشیه‏ی خود بر کتاب نقد الرجّال تفرشی، شرح حال (( حسن بن مثله )) و خلاصه‏ی داستان تأسیس مسجد مقدّس جمکران را به نقل از متن عربی آن آورده است. (بحار، ج 53، ص 234 ).

10 – محقّق و متتبّع بی‏نظیر، میرزا حسین نوری، متوفّای 1320 هجری، پس از جست و جوی فراوان، به هشت باب از ترجمه‏ی تاریخ قم دست یافته (جنة المأوی، ص 47 و بحار، ج 53، ص 234 ) و مشروح داستان تأسیس مسجد مقدّس جمکران را از ترجمه‏ی تاریخ قم، از روی دست خط سیّد نعمت اللَّه جزائری، در آثار ارزش‏مند خود آورده است:

1- جنة المأوی، چاپ بیروت، دارالمحجّة البیضاء، 1412 هجری، ص 42 – 46.

2- همان، به پیوستِ، بحار الأنوار، چاپ بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 هجری، ج 53، ص 230 – 234.

3- نجم ثاقب، چاپ تهران، علمیه‏ی اسلامیّه، بی‏تا، ص 212 – 215.

4- کلمه‏ی طیّبه، چاپ سنگی، بمبئی، 1303 هجری، ص 337.

5- مستدرک الوسائل، چاپ قم، مؤسسه‏ی آل‏البیت‏علیهم السلام، 1407 هجری، ج 3، ص 432 و 447.

11 – شیخ محمّد علی کچویی قمی (متوفّای 1335 هجری) مشروح آن را از کتاب‏های خلاصة البلدان، نجم ثاقب، کلمه‏ی طیّبه، در کتاب ارزش‏مند أنوار المشعشعین، چاپ قم، کتابخانه آیةاللَّه مرعشی، 1423 هجری، ج اوّل، ص 441 – 449 (چاپ سنگی 1327 هجری، جلد اوّل، ص 184 – 189 )، نقل کرده است.

12 – حاج شیخ علی یزدی حائری (متوفّای 1333 هجری) مشروح آن را در کتاب إلزام الناصب، چاپ بیروت، مؤسسه‏ی اعلمی، 1397 هجری، جلد دوم، ص 58 – 62، به نقل از محدّث نوری، از ترجمه‏ی تاریخ قم آورده است.

13 – همه‏ی کسانی که بعد از محدّث نوری درباره‏ی تاریخ قم کتاب نوشته‏اند، مشروح داستان تأسیس مسجد مقدّس جمکران را از ایشان نقل کرده‏اند. شیخ محمّد حسن ناصر الشریعه، متوفّای 1380 هجری، در تاریخ قم، چاپ قم، مؤسسه‏ی مطبوعاتی دارالعلم، 1342 شمسی، ص 147 – 156، یکی از آن افراد است.

14 – همه‏ی علمای معاصر که در این رابطه کتاب نوشته‏اند، همانند علاّمه‏ی معاصر آیةاللَّه حاج شیخ محمّد غروی، در کتاب گران سنگ المختار من کلمات الإمام المهدی علیه السلام، چاپ قم، 1414 هجری، جلد یکم، ص 440 – 448، نیز به این واقعه اشاره کرده است.

15 – در این اواخر، در کتاب‏های مستقل و مستندی – مانند موارد زیر – به شرح و بسط داستان تأسیس مسجد مقدّس جمکران پرداخته شده است:

1 – تاریخ بنای مسجد جمکران؛

2 – تاریخ مسجد مقدّس جمکران؛

3 – تاریخچه‏ی بنای مسجد جمکران؛

4 – توجّه امام زمان به مسجد جمکران؛

5 – توشه‏ی مسجد جمکران؛

6 – در بارگاه منتظر؛

7 – در حریم جمکران؛

8 – سیمای مسجد جمکران؛

9 – فیض حضور برای گمشدگان؛

10 – مباحثی چند درباره‏ی مسجد جمکران؛

11 – مسجد مقدس جمکران؛

12 – مسجد جمکران المقدس؛

13 – مسجد صاحب الزمان؛

14 – معجزه‏ی مسجد جمکران.

برای کسب معلومات وسیع‏تر در مورد آثار یاد شده، به کتابنامه‏ی حضرت مهدی علیه السلام تحت عناوین فوق، مراجعه فرمایید:

نظر مرحوم آیةاللَّه حائری در باره‏ی مسجد جمکران‏

در آخرین فراز از بخش مسجد مقدّس جمکران، متذکّر می‏شویم که اگر بخواهیم نظر مراجع گذشته و معاصر را در مورد مسجد مقدّس جمکران یاد آور شویم، به تألیف کتاب مستقلّی در این رابطه ناگزیر خواهیم بود. لذا این موضوع را به فرصت دیگری موکول می‏کنیم. این بخش را با بیان نظر مرحوم آیةاللَّه حاج شیخ مرتضی حائری (متوفّای 24 جُمادی الثّانیه 1406 هجری) که همگان با مقام رفیع علمی و تقوایی ایشان، آشنا هستند، حسن ختام می‏بخشیم.

مرحوم آیة الله حائری، کتاب ارزش‏مندی دارند که این نویسنده، آن کتاب را از محضر معظّم له امانت گرفتم و با اجازه‏ی ایشان زیراکس کردم.

هنگامی که دست نویس‏های ایشان را به محضر مقدّس ایشان بردم، از خدمت‏شان پرسیدم: ((آیا برای نقل مطالب این کتاب، مجاز هستم؟)). ایشان، ضمن این که اجازه دادند، فرمودند: (( من، در این کتاب، فقط مطالبی را آوردم که بر صحّت آن‏ها اعتقاد دارم و می‏توانم بر صحّت آن‏ها قسم حضرت عبّاس بخورم .)).

مرحوم آیةاللَّه حائری، در این کتاب می‏فرمایند:

مسجد جمکران، یکی از آیات باهرات آن حضرت است. توضیح این مطلب، در ضمن چند جهت – که شاید خیلی‏ها از آن غافل باشند – مذکور می‏شود:

1 – داستان مسجد جمکران که در بیداری واقع شده، در کتاب تاریخ قم که کتاب معتبری است، از صدوق، علیه الرّحمه، نقل شده است.

مرحوم آقای بروجردی که مرد دقیق و ملاّیی بود، می‏فرمود: ((این داستان، در زمان صدوق، علیه الرّحمه، واقع شده و این که او نقل کرده است، دلالت بر کمال صحّت آن دارد.

2 – داستان، مشتمل بر جریانی است که مربوط به یک نفر نیست، برای این که صبح که مردم بیدار می‏شوند، می‏بینند با زنجیر، علامت گذاشته شده است که مردم باور کنند. و این زنجیر، مدّتی در منزل سیّد محترمی، ظاهراً به نام سیّد ابوالحسن الرّضا، بوده است و مردم به آن استشفاء می‏کرده‏اند و بعداً، بدون هیچ جهت طبیعی، مفقود می‏شود.

3 – جای دور از شهر و در وسط بیابان، جایی نیست که مورد جعل یک فرد جمکرانی بشود، آن هم دست تنها، در یک شب ماه رمضان.

4 – نوعاً، مردم عادی، به واسطه‏ی خواب، یک امامزاده را معیّن می‏کنند و مسجد، از تصوّر مردم عادی، دور است.

5 – اگر پیدایش این مسجد روی احساسات مذهبی و علاقه‏ی مفرط به حضرت صاحب الامر علیه السلام بود، می‏بایست سراسر، توسّل به آن بزرگوار باشد، چنان که در این عصر، مردم، بیش‏تر، زیارت حضرت‏اش را در آن مسجد می‏خوانند و متوسّل به آن حضرت می‏شوند، در صورتی که در این دستور معنوی، اصلاً، اسمی از آن حضرت نیست، حتّی تا به حال هم بیش‏تر معروف به مسجد جمکران است، نه مسجد صاحب الزّمان.

6 – متن دستور، موافق با ادّله‏ی دیگر است؛ برای این که هم نماز تحیّت مسجد وارد شده است و هم نماز امام زمان‏علیه السلام با صد بار ((إیّاک نعبد و إیّاک نستعین)) و هم تهلیل و تسبیح فاطمه‏ی زهرا،سلام‏اللَّه علیها.

7 – این دو داستان که نقل شد، مشهود و یا مثل مشهود خودم بود(11) و داستان‏های دیگری هست که فعلاً تمام خصوصیّات آن را در نظر ندارم. بعداً، ان شاءالله، تحقیق کرده، در این دفتر، بإذنه تعالی، ذکر می‏کنم.

8 – در آن موقع که زمین، این قدر بی‏ارزش بوده است، فقط یک مساحت کوچکی را مورد این دستور قرار داده‏اند، که ظاهراً حدود سه چشمه از مسجد فعلی است که در زمان ما خیلی بزرگ شده است: ظاهراً، آن چشمه‏ای که در آن، محراب هست، و دو چشمه‏ی طرفین باشد.

نگارنده که خالی از وسوسه نیستم و خیلی به نقلیّات مردم خوش‏بین نیستم، از این امارات، به صحّت این مسجد مبارک قطع دارم. والحمدللَّه علی ذالک و علی غیره من النّعم الّتی لاتحصی.(12)

پیشگویی امیر مؤمنان‏علیه السلام از مسجد جمکران‏

مطابق نقل خلاصة البلدان از کتاب مونس الحزین شیخ صدوق، امیر مؤمنان علیه السلام از مسجد مقدّس جمکران سخن گفته است.

محمّد بن محمّد بن هاشم حسینی رضوی قمی، به تقاضای مولی محمّد صالح قمّی، به سال 1179 هجری، در باره‏ی فضیلت شهر قم و تاریخچه‏ی تأسیس مسجد مقدّس جمکران، کتاب ارزش‏مندی تألیف و آن را خلاصة البلدان نام نهاده است.

شیخ آقا بزرگ تهرانی، این کتاب را مشاهده کرده و گزارش آن را در الذریعه آورده است.(13)

مرحوم کاتوزیان، این کتاب را در اختیار داشته، فرازهایی از این کتاب را در کتاب أنوار المشعشعین آورده است.

وی، در این رابطه، حدیثی از امیر مؤمنان علیه السلام آورده، که فرازهایی از آن را در این جا می‏آوریم و علاقه‏مندان به تفصیل بیش‏تر را به کتاب انوار المشعشعین رهنمون می‏شویم. او می‏گوید:

در کتاب خلاصة البدان از کتاب مونس الحزین – از تصنیفات شیخ صدوق – با سند صحیح و معتبر، از امیر مؤمنان علیه السلام روایت کرده که خطاب به حذیفه فرمود: (( ای پسر یمانی! در اوّل ظهور، خروج نماید قائم آل محمّد علیه السلام از شهری که آن را قم گویند(14) و مردم را دعوت به حق می‏کند، همه‏ی خلائق از شرق و غرب، به آن شهر روی آورند و اسلام، تازه شود …

ای پسر یمانی! این زمین، مقدّس است، از همه‏ی لوث‏ها، پاک است …

عمارت آن، هفت فرسنگ در هشت فرسنگ باشد. رایت وی بر این کوه سفید بزنند، به نزد دهی کهن، که در جنب مسجد است، و قصری کهن – که قصر مجوس است – و آن را (( جمکران )) خوانند. از زیر یک مناره‏ی آن مسجد بیرون آید، نزدیک آن جا که آتش‏خانه‏ی گبران بوده … )).(15)

از این حدیث شریف، استفاده می‏شود به طوری که مسجد سهله در دوران ظهور حضرت بقیّةاللَّه، أرواحنا فداه، پایگاه آن حضرت خواهد بود، مسجد مقدّس جمکران نیز در عصر ظهور، جایگاه خاصّی دارد و پایگاه دیگری برای آن حضرت است.

مرحوم کاتوزیان، پس از نقل متن کامل حدیث، به شرح و تفسیر آن پرداخته، در باره‏ی کوه سفید و قصر مجوس و دیگر تعبیرهایی که در حدیث شریف آمده و ما به جهت اختصار نیاوردیم، به تفصیل، سخن گفته است.(16)

خوانندگان گرامی، توجّه دارند که احادیث ملاحم، چندان نیازی به تحقیق در سند ندارند؛ زیرا، جز معصومان علیهم السلام که با سرچشمه‏ی وحی مربوط بودند، شخص دیگری نمی‏توانست خبری بگوید که صدها سال بعد تحقّق پیدا کند.

روزی که امیرمؤمنان علیه السلام به حذیفه از مسجد جمکران خبر می‏داد، در سرزمین حجاز و عراق، کم‏تر کسی نام قم را شنیده بود، لذا می‏بینیم که در احادیث فراوانی، به هنگام بحث از قم، به ((در نزدیکی ری )) تعبیر شده تا به این وسیله، موقعیّت جغرافیایی شهر قم، برای اصحاب ائمّه علیهم السلام روشن گردد.

از این رهگذر، احتمال نمی‏رود که احدی از مردم حجاز، نام جمکران را به عنوان یکی از دهات قم شنیده باشد.

نکات ریزی که در مورد قصر مجوس و آتش‏خانه‏ی گبران آمده، مطلبی نبود که در حجاز و عراق، کسی از آن آگاه باشد.

به هنگام صدور این حدیث از مولای متّقیان‏علیه السلام، کسی نمی‏توانست پیش‏بینی کند که در کنار دهِ جمکران، در آینده، مسجدی ساخته خواهد شد و با حضرت بقیّةاللَّه (عج) – که آن روز متولّد نشده بود – ارتباط خواهد داشت.

هنگامی که شیخ صدوق، این حدیث را در کتاب مونس الحزین درج می‏کرد، بدون تردید، این مسجد، مناره نداشت.

هنگامی که صاحب خلاصة البلدان، در قرن دوازدهم، این حدیث را از مونس الحزین نقل می‏کرد، باز هم مسجد مقدّس جمکران، مناره‏ای نداشت؛ زیرا، برای نخستین بار، در سال 1318 هجری، یک مناره در زاویه‏ی جنوب شرقی مسجد ساخته شد.(17)

هنگامی که مرحوم کاتوزیان، این حدیث را در کتاب أنوار المشعشعین می‏نوشت، مسجد جمکران، فقط یک مناره داشت و تا چند سال پیش نیز به همین منوال بود، ولی در این حدیث آمده است که (( از زیر یک مناره‏ی آن، مسجد، بیرون آید )).(18)

این تعبیر، صریح است در این که به هنگام ظهور حضرت بقیّةاللَّه، ارواحنا فداه، مسجد مقدّس جمکران، بیش از یک مناره خواهد داشت، در حالی که به هنگام چاپ کتاب ( 1327 هجری) مسجد، فقط یک مناره داشت.

معجزات حضرت بقیّة اللَّه‏علیه السلام در مسجد مقدّس جمکران‏

کرامات و معجزات و عنایاتی که از ائمّه‏ی اطهار علیهم السلام صادر گشته و از سوی راویان مورد اعتماد روایت شده، و در کتاب‏های مورد استناد ثبت گردیده، منحصر به صدر اسلام و قرون اوّلیه‏ی اسلام نیست، بلکه هر روز در گوشه و کنار جهان، بویژه در حرم ائمّه‏ی هدی‏ علیهم السلام معجزات و کرامات تازه‏ای تحقّق می‏یابد که دلیل حقّانیّت پیشوایان شیعه، و مایه‏ی دل گرمی شیعیان است.

هر یک از شما، یک یا چند معجزه در حرم مطهّر ثامن الحجج امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام دیده و یا شنیده‏اید.

اکنون که دوران فرمانروایی حضرت بقیّة اللَّه، أرواحنا فداه، است، همه روزه، ده‏ها نفر در اقطار و اکناف جهان، با توسّل به ذیل عنایت آن حضرت‏علیه السلام، از امراض صعب‏العلاج و دیگر گرفتاری‏های خانمان‏سوز، به طور معجزآسا، رهایی می‏یابند و برای همیشه، خود را رهین عنایت آن حضرت می‏دانند.

در این جا، یکی از این کرامت‏ها را که در شب دوازدهم جمادی‏الاولی 1414 هجری، در مسجد مقدّس جمکران، برای یک کودک سیزده ساله‏ی زاهدانی روی داد، برای نورانیّت قلب خوانندگان گرامی می‏آوریم.

این کودک، سعید چندانی، دانش‏آموز کلاس پنجم ابتدایی است که در دبستان محمّد علی فائق، در زاهدان، مشغول تحصیل است.

سعید، در یک خانواده‏ی مذهبی، در زاهدان متولّد شده و بر شیوه‏ی عقاید اهل تسنّن تربیت یافته است.

مادر سعید، اگر چه از لحاظ نسب، به خاندان عصمت و طهارت منسوب است، ولی او نیز سنّی حنفی است.

سعید، یک سال و هشت ماه پیش از تاریخ یاد شده، در یک تعمیرگاه ماشین، پایش می‏لغزد و به چاهی که روغن و فاضلاب تعمیرگاه در آن می‏ریخته می‏افتد، و جراحت‏های مختلفی بر بدن‏اش وارد می‏شود.

این جراحت‏ها، بهبود می‏یابد، ولی غدّه‏ای در ناحیه‏ی شکم پدید می‏آید. نخست، خیال می‏کنند که فتق است، ولی با گذشت چند ماه، پزشکان معالج، اظهار می‏کنند که غدّه‏ی سرطانی است و باید او را برای معالجه به تهران ببرند.

او را به تهران می‏آورند و در ((بیمارستان هزار تختخوابی)) بستری می‏کنند. پس از نمونه‏برداری و احراز غدّه‏ی بدخیم سرطانی، او را به ((بیمارستان الوند)) منتقل می‏کنند و غدّه‏ای به وزن یک کیلو و نیم از شکم او بیرون می‏آورند، ولی در مدّت کوتاهی، جای غدّه، پر می‏شود. پزشکان، اظهار می‏کنند که با این رشد سریع غدّه، دیگر کاری از ما ساخته نیست.

مادر سعید، شبی در خواب می‏بیند که به او می‏گویند: (( سعید را به مسجد جمکران ببرید.)).

طبعاً، یک زن سنّی، نمی‏داند که مسجد جمکران کجا است، ولی هنگامی که خواب‏اش را برای دیگران نقل می‏کند، او را به مسجد جمکران قم راهنمایی می‏کنند.

وی، سعید را با دیگر فرزندش، محمّد نعیم، به قم می‏آورد و بلافاصله به مسجد مقدّس جمکران مشرّف می‏شوند.

سعید، روز سه‏شنبه یازدهم جمادی الاولی 1414 هجری ساعت یک و نیم بعدازظهر، وارد مسجد جمکران می‏شود. خدّام مسجد، وضع او را که به این منوال می‏بینند، او را در اتاق شماره‏ی هشت زایرسرای مسجد، اسکان می‏دهند.

مادر سعید، اَعمال مسجد را فرا می‏گیرد، با پسرش، محمّد نعیم، اَعمال مسجد را انجام می‏دهد، آن گاه عریضه‏ای تهیّه می‏کند و آن را در چاه می‏اندازد، و با دلی سرشار از امید، به ذیل عنایت حضرت بقیّةاللَّه، أرواحنا فداه، متوسّل می‏شود.

شب، فرا می‏رسد و عاشقان حضرت بقیّةاللَّه، أرواحنا فداه، طبق رسم سنواتی که شب‏های چهارشنبه، از راه‏های دور و نزدیک، به مسجد مقدّس جمکران مشرّف می‏شوند، دسته دسته می‏آیند، در مسجد، به عبادت و نیایش می‏پردازند.

مشاهده‏ی این شور و هیجان مردم، در دل مادر سعید، طوفانی ایجاد می‏کند. او نیز همراه ده‏ها هزار زایر به عبادت و دعا و تضرّع می‏پردازد و شفای فرزندش را از حضرت بقیّةاللَّه، أرواحنا فداه، با اصرار و الحاح مسئلت می‏کند.

هنگامی که به اتاق مسکونی‏اش در زایر سرای مسجد می‏آید، دو نفر از خادمان، با اخلاص، به اطاق او می‏آیند و در آن جا عزاداری می‏کنند و برای شفای سعید، به طور دسته جمعی، دست به دعا برمی‏دارند.

سعید می‏گوید:

درست، ساعت سه‏ی بعد از نیمه شب بود که در عالم رؤیا دیدم نوری از پشت دیوار ساطع شد و به طرف من به راه افتاد.

او، یک انسان بود، ولی من، از او، فقط نور خیره کننده‏ای می‏دیدم که آهسته آهسته به من نزدیک می‏شد.

من، ابتدا، مضطرب شدم، ولی سعی کردم که بر خودم مسلّط شوم. هنگامی که نور به من رسید، به ناحیه‏ی سینه و شکم من اصابت کرد و برگشت.

من، از خواب بیدار شدم و چیزی متوجّه نشدم و باز هم خوابیدم. صبح که از خواب برخاستم، سعی کردم که خودم را به عصایم نزدیک کنم و عصا را بردارم، ناگاه متوجّه شدم که بدن‏ام سبک شده و آن حالت درد شدید، به کلّی، از من رفع شده است.

در آن وقت، متوجّه شدم که شفا یافته‏ام و آن نور، وجود مقدّس حضرت صاحب الزّمان علیه السلام بوده است .)).

این معجزه‏ی باهر و کرامت ظاهر، در شب چهارشنبه دوازدهم جمادی الأولی 1414 هجری برابر با پنجم آبان 1372 خورشیدی رخ داد.

سعید، با مادر و برادر خود، سه شب، در زائرسرای مسجد اقامت کردند. شب سوم که شب جمعه بود، عنایت دیگری شد که این بار، در بیداری انجام پذیرفت. اینک، متن آن واقعه را از زبان سعید بشنوید:

شب جمعه، در اتاق شماره‏ی هشت نشسته بودم و مادرم مشغول تلاوت قرآن بود. احساس کردم که شخصی در کنار من نشست و برای من، رهنمودها و دستورالعمل‏هایی را بیان فرمود.

چون سخنان‏اش تمام شد، برگشتم و کسی را ندیدم. از مادرم پرسیدم که: ((مادر! با من بودی؟)). گفت: ((من، قرآن می‏خواندم، با تو نیستم.)). پرسیدم: ((پس این کی بود که با من سخن می‏گفت؟)). مادرم گفت: ((کسی در این جا نیست.)).

در آن موقع، پتو را بر سرم کشیدم و هر چه به مغزم فشار آوردم که مطالب آن شخص را به خاطر بیاورم، چیزی به یادم نیامد. )).

روز جمعه، سعید و مادرش، به تهران باز می‏گردند و به بیمارستان الوند مراجعه می‏کنند. پس از عکس‏برداری، معلوم می‏شود که سعید، صحیح و سالم است و از غدّه‏ی بدخیم سرطانی، هیچ خبری نیست.

بدین گونه، این کودک سعادت‏مند – که به حق، (( سعید )) نامگذاری شده – از معجزات باهر حضرت ولیّ عصر، أرواحنا فداه، بهبودی کامل خود را در می‏یابد.

دو هفته بعد ( شب چهارشنبه بیست و پنجم جُمادی الأُولی برابر با 19 / 8 / 72) سعید، با مادرش و برادرش محمّد نعیم، به جمکران آمده بود تا پیشانی ادب بر آستان مسجد حضرت صاحب الزّمان‏علیه السلام بساید و از محضر مولا و مقتدایش تشکّر کند. خوش‏بختانه، حقیر هم در مسجد بودم و از داستان شفا یافتن او آگاه بودم. با او به دفتر مسجد رفتم و در حضور ده‏ها نفر از دوستان، مطالب بالا را از زبان سعید بدون واسطه شنیدم.

مادرش، از خوش‏حالی، در پوست خود نمی‏گنجید و بر حضرت بقیّةاللَّه، أرواحنا فداه، پیوسته درود می‏فرستاد و سخنانی می‏گفت که از یک فرد سنّی مذهب بسیار جالب بود. مثلاً می‏گفت: (( من نمی‏دانم الآن امام زمان علیه السلام کجا است: آیا در دریاها، کشتی‏ها را نجات می‏دهد و یا در آسمان‏ها، هواپیماها را نجات می‏دهد؟ )).

سعید، در این سفر، با کوله‏باری از پرونده‏های پزشکی و عکس‏ها و آزمایش‏ها آمده بود، که آنان را به مشتاقان ارائه دهد. از اسناد پزشکی او، مسئولان مسجد، فیلم برداری کردند. از خود سعید و مادرش نیز فیلم‏برداری شد، و سخنان‏شان ضبط گردید. بی‏گمان، خانواده‏ی (( چندانی )) در میان خانواده‏های معتقد اهل سنّت، مبلّغ صمیمی و بی‏قرار حضرت بقیّةاللَّه، عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف، خواهند بود.

پی‏ نوشت‏ ها:

1) مکیال المکارم، ج 2، ص 314.

2) صاحب مکیال، کیفیّت تعظیم و تکریم آن اماکن را در کتاب مکیال المکارم، ج 2 ص 327 – 330 شرح داده است.

3) این تقریظ، در آغاز نجم ثاقب چاپ شده است. دست خطّ میرزای بزرگ، در کتابخانه‏ی آستان قدس، در یکی از نسخ خطّی کتاب، به شماره‏ی 9361 موجود است.

4) میرزای نوری، استظهار کرده‏اند که رقم ((393 هجری)) تصحیف شده و صحیح آن ((373 هجری)) است. (جنّة المأوی‏، ص 47؛ نجم ثاقب، ص 215؛ مستدرک: ج 3، ص 447 ).

5) هرچند راوی این خبر شیخ صدوق، معتقد است که در زمان غیبت، نباید نام اصلی حضرت بقیّة اللَّه تلفّظ شود، ولی در این جا، برای رعایت امانت در نقل، به طور صریح آورده است.

6) به جای ((حسن بن مسلم))، در نجم ثاقب و جنّة المأوی، (( حسن مسلم )) آمده، ولی در مستدرک ج 3، ص 432 ، (( حسن بن مسلم )) تعبیر شده است. البته، نتیجه، مساوی است، و حذف واژه‏ی (( بن )) در نام‏ها، شایع است.

7) رهق، نام روستایی است در دَه فرسخی قم در مسیر کاشان، که تا زمان ما، آباد است. [ مستدرک ج 3، ص 432 ].

8) مرحوم نوری، معتقد است که باید: (( لااله‏الاّاللَّه وحده وحده )) گفته شود. [ بحار، ج 53، ص 231 ].

9) کلمه‏ی (( چهارشنبه )) در نجم ثاقب افتاده، ولی در جنة المأوی و انوار المشعشعین آمده است. و اگر در متن هم نیامده بود، از بررسی متن استفاده می‏شد؛ زیرا، به طوری که در متن داستان تصریح شده، دیدار، در شب سه‏شنبه، شب هفدهم رمضان بوده است، پس شب هجدهم، شب چهارشنبه، و روز هجدهم روز چهارشنبه خواهد بود.

10) ما، این تعبیر را از جنّة المأوی‏ نقل کردیم، ولی در نجم ثاقب چنین آمده است: (( هفتاد روز یا هفت روز، ما این جاییم )) (نجم ثاقب، ص 214 ).

با توجّه به این که این ملاقات در شب هفدهم رمضان بود، اگر آن را بر هفت حمل کنی، بر شب بیست و سوّم رمضان منطبق می‏شود که شب قدر است، و اگر بر هفتاد روز حمل کنی بر بیست و پنجم ذوالقعده منطبق می‏شود که آن نیز روز مبارکی است .

11) اشاره به دو داستان از عنایات حضرت بقیّةاللَّه، أرواحنا فداه، در مسجد مقدّس جمکران است، که مرحوم آیةاللَّه حائری آن‏ها را در کتاب خود آورده است.

12) کریمه‏ی اهل‏بیت، ص 484؛ سرّدلبران، ص 248 – 250.

13) الذّریعة، ج 7، ص 216.

14) تردیدی نیست که قیام نخستین حضرت بقیةاللَّه، أرواحنا فداه، از مکّه‏ی معظّمه و کنار خانه‏ی خدا است. این حدیث و احادیث مشابه، به حرکت‏های بعدی آن کعبه‏ی مقصود، نظر دارد.

15) انوار المشعشعین، ج 1، ص 453.

16) انوار المشعشعین، ج 1، ص 454 – 458.

17) گنجینه‏ی آثار قم، ج 2، ص 672.

18) أنوار المشعشعین، ج 1، ص 454.

منبع: ماهنامه انتظار موعود – شماره 5

ادامه دارد …

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!