جهانی شدن با هر دو رویکرد مدرنیستی و پست مدرنیستیاش، هم در هستیشناسی، هم در معرفتشناسی و هم در انسان شناسی و در یک کلام، در باورهای ریشهای خود با فرهنگ مهدوی در تعارض و تقابل است.
از جمله چیزهایی که میتواند یک خطر بزرگ باشد، کارهای عامیانه و جاهلانه و دور از معرفت و غیر متکی به سند و مدرک در مسئله مربوط به امام زمان(عج) است، که همین زمینه را برای مدعیان دروغین فراهم میکند. کارهای غیرعالمانه، غیرمستند، غیر متکی به منابع و مدارک معتبر، صرف تخیلات و توهمات؛ اینجور کاری مردم را از حالت انتظار حقیقی دور میکند، زمینه را برای مدعیان دروغگو و دجال فراهم میکند؛ از این بایستی به شدت پرهیز کرد.(1)
اشاره
در عصر جهانیشدن، شیعیان با توجه به آموزة مهدویت، همانند دیگر فرهنگها معتقدند، ظرفیتهای لازم برای جهانیشدن را به بهترین وجه دارا هستند. چنین مدعایی، ناچار آنها را در تقابل با دیگر فرهنگها خصوصاً فرهنگ غرب قرار داده و در فرآیند جهانیشدن این فرهنگ را با چالشهایی روبهرو کرده است.بر این اساس، در پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش هستیم که در فرآیند جهانیشدن، چه چالشهایی فرهنگ مهدوی را تهدید میکند؟ برای پرداختن به پاسخ این پرسش، در شماره گذشته به طرح مقدماتی در این زمینه پرداختیم و در این شماره، بحث اصلی را مورد بررسی قرار میدهیم.
آسیبشناسی فرهنگ مهدوی در عصر جهانیشدن
در این مقاله، منظور ما از واژة آسیبشناسی، شناخت موانع و چالشهای بالقوه و بالفعلی است که در فرآیند جهانی شدن، فرهنگ مهدوی را مورد مناقشه قرار میدهند. منظور از چالش، همان معنای مصطلحی است که در علوم سیاسی و روابط بینالملل، به کار گرفته میشود و شامل هرگونه مخاطره، مشکل، درگیری، زد و خورد، تهدید و… است که هم تهدیدات نرم و هم تهدیدات فیزیکی را در بر میگیرد.(2)
از مفهوم جهانی شدن تعریف مشخص و معینی ارائه نشده و هر کس از دید خود، به آن نگریسته است، اما تعریفی که در این مقاله مورد توجه ما قرار گرفته است، تعریفی است که، توسط یان آرت شولت ارائه شده است. وی از جهانی شدن با عنوان «فوق قلمروگرایی» یاد میکند و آن را معادل مفاهیمی چون جهانی، فراجهانی و فرامرزی قرار میدهد. براساس تحلیل شولت، جهانی شدن نوعی تغییر گسترده در ماهیت فضای اجتماعی است.
انتشار گسترش ارتباطات فوق قلمروی… موجب پایان یافتن قلمروگرایی؛ یعنی وضعیتی که در آن جغرافیای اجتماعی کاملاً مربوط به یک قلمرو یا سرزمین است، خواهد شد، اما دیگر کل جغرافیای ما را تشکیل نخواهد داد.(3)آسیبها و چالشهای موجود در فرهنگ مهدوی، در حوزه عناصر فرهنگ مهدوی، ویژگیهای فرهنگ مهدوی، کارکردهای فرهنگ مهدوی و در بعد آرمانها و چشمانداز فرهنگ مهدوی قابل بررسی است.
چالشها در حوزة عناصر فرهنگ مهدوی
تهدیدات فرهنگی در درجة اول، ناظر به عناصر فرهنگ مهدوی ـ یعنی مبادی اعتقادی و باورها، ارزشها و هنجارها و… ـ هستند.
الف. در بعد باورها
در این بعد، مهمترین بخش، مسائلی است که به هستی شناسی، معرفت شناسی و انسانشناسی مرتبط است. نوع پاسخ جهانیشدن به اینگونه سؤالات، به نگرش جریاناتی بستگی دارد که بر فرآیند جهانیشدن سوار شده و افسار آن را به دست میگیرند.در شرایط کنونی دو جریان اصلی مدرنیزم و پسامدرنیزم بیش از سایر جریانات، متولّی امر جهانیشدن هستند و به همین سبب در تعارض آشکار با فرهنگ مهدوی قرار میگیرند؛برای مثال یکی از مهمترین ویژگیهای هستیشناسی مدرنیزم، فردگرایی است.
«فردگرایی، یعنی نفی هرگونه اصل عالیه و برتر از فردیت… یعنی خودداری از پذیرفتن یک اقتدار برتر از فرد و نیز یک معرفت برتر از عقل و استدلال فردی»؛(4) بنابراین، در اندیشة مدرن، انسان محوری جایگزین خدامحوری میشود.از سوی دیگر، پستمدرنها نیز معتقدند هیچ حقیقت عالی و غایت متعالی برای زندگی وجود ندارد.(5)
لذا در هر دو دیدگاه مسائلی همچون بعثت پیامبران و هدایت اولیای الهی و در رأس آن، امامت امام عصر(عج) مورد تردید قرار میگیرد که در تعارض آشکار با هستیشناسی مهدوی است.در بعد معرفت شناختی، یکی از اصلیترین اصول مدرنیسم، خردگرایی ابزاری است.خردگرایی ابزاری که در مسیر تکاملی خویش، به پوزیتویسم منطقی و سپس به ابطالگرایی منتهی میشود، جز به معرفت تجربی بها نداده و به نفی هر گونه شناخت متافیزیک و ماورایی دلالت دارد که با نگرش مهدوی در تضاد و تعارض قرار میگیرد.همچنین از نگاه پست مدرنیستی، گرایش به نوعی تکثرگرایی مشاهده میگردد که هرگونه مطلقگرایی و فراروایتگرایی را نفی میکند.
در واقع در این دیدگاه، چه دانش را محدود به ساختار زبان بدانیم و چه تأکید بر فضای گفتمانی داشته باشیم،(6) هیچ حقیقت ثابت و بنیاد دینی وجود ندارد و همه چیز حتی دانش نیز محصول تفسیرهای ماست. با این وصف، پست مدرنیزم، یا قائل به هیچ حقیقتی نیست یا هر چه که فرهنگهای مختلف بیان میکنند را برداشتی از حقیقت میداند.
این نگرش، به گونهای اساس و شالودة فرهنگ مهدوی را نشانه میرود؛ زیرا در نگرش مهدوی، همه چیز از باورهای یقینی و قطعی سرچشمه میگیرد و وجود خدا، پیامبران و امامان معصوم((ع)) ـ خصوصاً آخرین آنها که زنده و ناظر است ـ قطعی و بلاشک است. در نتیجه، فرهنگ مهدوی نیز همانند هر فراروایت دیگر، سوژة نقد پسامدرنیسم قرار میگیرد.
بدین سان، جهانی شدن، تحت تأثیر نگرشهای پست مدرنیستی، تنوّع طلبی و تردید را وارد فضای فرهنگی جوامع شیعی کرده و به ترویج آن میپردازد. این در حالی است که در فرهنگ مهدوی، مؤمن حقیقی کسی است که بیش از دیگران به ایمان قلبی و یقینی نائل شده باشد.در بعد انسانشناسی نیز در حالی که فرهنگ مهدوی به انسان به عنوان موجودی چند بعدی مینگرد که هر یک از ابعاد وجودیاش نیازمند تغذیه، تکامل و رشد است، جهانی شدن با نگرش مدرنیستی و حتی پست مدرنیستیاش، به دلیل نگاه مادی گرایانهای که در آنها نهفته است، تنها بعد مادی وجود انسان را در نظر آورده و تکامل بشر را در گرو تکامل همین بعد میداند.کوتاه سخن آنکه، جهانی شدن با هر دو رویکرد مدرنیستی و پست مدرنیستیاش، هم در هستیشناسی، هم در معرفتشناسی و هم در انسان شناسی و در یک کلام، در باورهای ریشهای خود با فرهنگ مهدوی در تعارض و تقابل است.
ب) در بعد ارزشها
گسترش روابط فوق قلمروگرایی، به گونهای در جریان است که ارزشهای مورد نظر مدرنیزم یا پست مدرنیزم را ارزشهای عامّ و جهانی معرفی میکنند، در حالی که بسیاری از این ارزشها در تعارض صریح با ارزشهای جهانشمول مهدوی است.برای مثال، مدرنیسمی که در هستیشناسی خویش، بر فردگرایی تأکید دارد، در حوزة ارزشها، متمایل به آزادی خواهد بود و بنابراین بدون تردید، سرلوحة ارزشهای جامعة مدرن، آزادی است… مدرنیته آزادی را عمدتاً به معنای فقدان موانع خارجی و شرایط خالی از اجبار و فشار و عدم دخالت دیگران میداند.(7)
مسلماً این تعریف از آزادی، با آزادی در فرهنگ مهدوی متفاوت است؛ زیرا «مفهوم مدرن آزادی با خود بنیادی بشر و اعراض آن از مذهب و وحی، محقق گردیده و بر همان مبنا تداوم یافته است و صبغة سوداگرانه و سودپرستانه و قدرت طلبانه دارد.(8)در حالی که در فرهنگ مهدوی، آزادی در چارچوب قوانین شرع و اسلام معنا مییابد، یکی دیگر از ارزشهای مدرنیزم، حاکمیت قانون و برابری برابر آن است که البته قانون مد نظر ایشان قانونی بشری است که توسط اکثریت پذیرفته شده است.
در اندیشة مهدوی نیز همه مردم برابر قانون برابرند؛ اما تنها قانون حقیقی و لازم الاجرا قانون الهی است. مسئلة دیگر آنکه مدرنیزم با پررنگ کردن برخی ارزشها همچون آزادی، برخی دیگر از ارزشها را نادیده میانگارد. به دیگر سخن، این نگرش، ارزشی را فدای ارزش دیگر میکند؛ برای مثال ارزشهایی چون برابری، عدالت، فساد ستیزی و… که از مهمترین ارزشهای مد نظر فرهنگ مهدوی هستند، از نظر این دیدگاه، مغفول میمانند.نگرش پست مدرنیستی هیچ اصلی را ذاتاً ارزشمند ندانسته و به نفی خصلت استعلایی ارزشها و هنجارها میپردازد؛ لذا در بعد ارزشها نیز، میان فرهنگ مهدوی و قرائتهای مختلف مدرنیستی و پست مدرنیستی جهانی شدن، تفاوتهای عمیقی وجود دارد.
ج. در بعد هنجارها
جهانی شدن با ترویج باورها و ارزشهای گوناگون و حتی متضاد، شیوة خاصی از زندگی را در جوامع به وجود میآورد؛ لذا «الگوهای خاصی از زندگی را در عرصههای مختلف حیات بشری مطرح میکند و به صورت طبیعی با بایدها و نبادهای چندی نیز همراه خواهد بود».(9)در واقع، شکلگیری هویتهای چهل تکه و تو در تو، با لایههای ضد و نقیض هویتی که تار و پود شخصیتی افراد را در دنیای فوق قلمروگرایی شکل میدهد، در بسیاری از افراد به ناچار به انتخاب شیوهای از زندگی منجر میگردد که به رهایی از هر گونه تعهد اخلاقی و پایبندی به هنجارهای سنتی و انسانی میانجامد.
اینگونه است که ما با چالش دیگری در حوزة تعلیم و تربیت مهدوی مواجه میگردیم که عبارت است از:کاهش قدرت والدین و نظام آموزشی در جهت کنترل و هدایت رفتار و اخلاق جوانان… [چنین مسئلهای] با تأکیدی که در توسعة فرهنگ دینی [مهدوی] بر نقش والدین و نظامهای آموزشی میشود، منافات دارد و این تضاد، خود مانعی بر سر راه بهبود توسعة فرهنگ دینی است.(10)به طور کلی میتوان چنین بیان کرد که جهانی شدن با روندی که در پیش گرفته است، با اساسیترین هنجار فرهنگ مهدوی که همان «عمل به شریعت اسلام» است، منافات دارد.
د. در بعد نمادها
یکی از چالشهای این حوزه، وضعیتی است که در آن، نمادها از حالت تقدس معنوی بیرون آمده و به فرآیند «تجاری شدن فرهنگی» آلوده میشوند؛ برای مثال، اماکنی همچون مسجد مقدس جمکران، مسجد امام حسن عسکری(ع) یا قدمگاه، صرفاً از بعد زیبایی شناختی، معماری بنای ساختمان یا طبیعت زیبای اطراف آن، مورد توجه قرار میگیرند و اعیادی همچون روز جمعه یا نیمة شعبان و مناسکی همچون دعای ندبه و… تنها از زاویة مطالعات جامعهشناختی و روانشناختی مورد قبول واقع میشوند. در نتیجه، اینگونه نمادها که خود دارای محتوای دینی و زبان گفتاری یا جسمانی یا نوشتاری فرهنگ مهدوی محسوب میشوند، مورد مناقشه قرار گرفته و تقدس خویش را از دست میدهند.
از آن بالاتر، حتی گاهی، همین ارزش زیبایی شناختی را نیز از دست داده و تنها بعد اقتصادی مییابند.بنابراین هنگامی که نمادها، یعنی صور سمبلیک فرهنگ، ارزش واقعی خویش را از دست دهند، محتوای درونی آنها نیز نادیده انگاشته میشود. به این صورت، کمکم «نمادهای غیر دینی جایگزین آداب و هنجارها و تشریفات نمادین مذهبی میشوند».(11)
البته جف هینس معتقد است، رسانهها در عصر جهانیشدن میتوانند به فراگیر کردن نمادها بینجامند؛ به این صورت که «رسانههای نوین میتوانند با کم کردن شکافهای اجتماعی، موضوعات و نمادها را از چارچوب اولیه و معنادار خود جدا ساخته و در نتیجه آنها را هر چه بیشتر فراگیر نمایند».(12) اما آیا خارج کردن نمادها از چارچوب اولیة خویش ماهیت آنها را از بین نخواهد برد؟ این، دقیقاً همان چیزی است که ما را در روند جهانی شدن دچار تردید و نگرانی میکند.
پینوشت:
1. بیانات مقام معظم رهبری(مد) در جمع اساتید و فارغالتحصیلان تخصصی مهدویت، 18/4/1390.
2. ر.ک: چالشهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، محمد علیپور نجفعلی، ص 24.
3. نگاهی موشکافانه به پدیده جهانی شدن، یان آرت شولت، مترجم: مسعود کرباسیان، ص 50.
4. بحران دنیای مدرن، رنه گنون، مترجم: ضیاءالدین دهشیری، ص 82 و 98، به نقل از پژوهشی در چالشهای توسعة فرهنگ دینی با نگاهی به آینده، محمد جواد ابوالقاسمی و مهدی سجادی، ص 55.
5. پژوهشی در چالشهای توسعة فرهنگ دینی با نگاهی به آینده، همان، ص 87 ـ 50.
6. همان، ص 80.
7. همان، ص 59.
8. همان، ص 60.
9. درآمدی بر اسلام و جهانی شدن، عبدالقیوم سجادی، ص 88.
10. پژوهشی در چالشهای توسعة فرهنگ دینی با نگاهی به آینده، همان، ص 178.
11. همان، ص 67.
12. دام جهانی شدن، پیتر مارتین هانس و هارالد شومن، مترجم: حمیدرضا شه میرزادی، ص 118.
زینب متقیزاده
منبع: ماهنامه نامه جامعه شماره 90
ادامه دارد…………..
1,253 total views