شعر و ادب

عاشقان نزديک گشته وعده ديدار دوستمژده آخر ميشود اين خانه برخوردار دوست ميرسد آن لحظه زيباي ديدار عزيزميشود بر ما نمايان نازنين رخسار دوست ميرسد آخر...

نادر بختیاری گرچه آتشکده شیشه و سنگ است دلم نفسی با دل من باش که تنگ است دلم اوج تنهایی من خلسه آواز کسی است دل طوفانی من...

باید از فقدان گل، خونجوش بود در فراق یاس، مشکی‌پوش بود   یاس ما را رو به پاکی می‌برد رو به عشقی اشتراکی می‌برد   یاس یک شب را گل...

ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺍﻡ ﮐﻪ ﻣﺎﻩ ﺷﺐ ﺗﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺩﻭﺍﯼ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺍﻣّﺎ ﻃﺒﯿﺐ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ ﻭﻗﺘﯽ...

و چشم هات پر از اشک خون، دلت در هم وجود باغ گلت غرق غصه ای اعظم نگاه آخر بابا هنوز یادت هست...

كـــجـا يي دلبر زيـــبـا ، كجا يي؟            شدم از عشــــق روي تو هوا ييشـبي ديدم به مــستي روي ماهت           كه بودي  غرق...

بیا و سـر بـه روی سینـه‌ام بگذار، مهدی‌جان شرر زد بـر درونـم زهـر آتشبـار، مهـدی‌جان   بیـا تـا سیـر بینـم وقـت رفتن، ماه رویت را که می‌باشد مرا...

قاسم نعمتی تن بى سر شده چون بیکس و بى یار شود بازى دست اراذل سر بازار شود ترسم این است بلایى که سر من...

ميرسد نصرت حق هان خبري بهتر از اين؟ميشود بر صف ياران نظري بهتر از اين ظلمت شب همه در سوي گذار است وليمي دمد پرتو...

دستم به دامانت بيا اي نازنين دلربامُردم من از بهر خدا مهدي بيا مهدي بيا گردم فدايت مهربان رخساره بنما بر جهانآخر بده از خود...