خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد

0
امام حسن علیه السلام

خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد
به سینه ی احدی دست رد نخواهی زد

در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی
تمام زندگی ات را سه بار بخشیدی

گدا ز كوی تو هرگز نرفته  ناراضی
عزیز فاطمه! ازبسكه دست و دل بازی

مدینه شاهد حرفم ؛ فقیر سرگشته
همیشه دست پر از محضر تو برگشته

به لطف خنده تان شام غم سحر گردد
نشد كه سائل تان نا امید برگردد

خدا به شهد لبت مزه ی رطب داده
كریم آل محمد تو را لقب داده

تبسم نمكینت چقدر شیرین است!
دوای درد یتیم  و فقیر و مسكین است

خوشا به حال ِگدایی كه چون شما دارد
در این حرم چقدر او برو بیا دارد!

به هر مسافر بی سر پناه جا دادی
به دست عاطفه حتی به سگ غذا دادی

گره گشایی ات از كار خَلق، ارث علی است
مقام اولی جود و بخششت ازلی است

به حج خانه ی دلبر چه ساده می رفتی!
همه سواره ولی تو، پیاده می رفتی

شما ز بسكه كریم و گره گشا بودی
دل كویر به فكر پیاده ها بودی

امام رافت دوران بی مرامی ها
نشسته ای سر یك سفره با جذامی ها

خیال كن كه منم  یك جذامی ام آْقا
نیازمند نگاه  و سلامی ام آقا

چقدر مثل علی از زمانه رنجیدی!
سلام داده، جواب سلام  نشنیدی

امام  برهه ی  تزویرهای  بسیاری
به وقت رفتن مسجد، زره به تن داری

كریم شهر مدینه غریب افتادم
به جان مادرت آقا، برس به فریادم

خودت غریبی و با دردم آشنا هستی
رفیق واقعی روزهای  بی دستی

دل از حساب قنوت تو سود می گیرد
دعای دست رحیمت چه زود می گیرد!

بگیر دست مرا ، دست بسته ام آقا
ضرر زدم به خودم، ورشكسته ام آقا

قسم به حرمت این ماه حق نگاهی كن
به دست خالی این مستحق نگاهی كن

وحید قاسمی- تبیان

Loading

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!