فراماسونري: دجال آخرالزمان-بخش هفتم

1
freemasonry20-20dajjal20of20apocalypse202811829.jpg

در قسمت هاي قبلي مقاله، تا حدود زيادي با ماهيت پليد فراماسونري و خصوصيات شيطاني اين دجال احتمالي آخرالزمان، آشنا شديم. در اين قسمت مقاله به تمهيداتي که اين تشکيلات پليد، براي تشکيل حکومت جهاني شيطاني از آن ها بهره جسته است، اشاره مي نماييم.

 

 

 
به نام خدا

       

« فراماسونري: دجال آخرالزمان-بخش ششم »

 
 

تمهيدات فراماسونري براي تشکيل حکومت جهاني شيطاني

در قسمت هاي قبلي مقاله، تا حدود زيادي با ماهيت پليد فراماسونري و خصوصيات شيطاني اين دجال احتمالي آخرالزمان، آشنا شديم. در اين قسمت مقاله به تمهيداتي که اين تشکيلات پليد، براي تشکيل حکومت جهاني شيطاني از آن ها بهره جسته است، اشاره مي نماييم.

تمهيداتي که فراماسونري براي رسيدن به اهداف خود مورد استفاده قرار داده است، عبارتند از:

1 – تلاش براي بدست گيري قدرت سياسي همه ي کشورهاي جهان.
 
امروزه سران قدرتمند در اکثر کشورها، يا بخشي از تشکيلات فراماسونري هستند و يا تحت تأثير کشور هاي ماسوني قرار دارند. اين مطلب در مورد کشورهاي خاورميانه مانند ترکيه، عراق، عربستان و … نيز صدق مي کند. براي مثال در ترکيه لژها و مجلات ماسوني همچون « معمار سينان » علناً فعاليت مي کنند(209) و بسياري از سياستمداران اين کشور نيز ماسون مي باشند.(210) همچنين در ماه May سال 2007 (سال جاري) فراماسونرهاي عراقي جشن تأسيس اولين لژ خود را برگزار کردند.(211) کشورهايي مثل عربستان نيز که لژ ندارند، عملاً تحت سيطره ي کشورهاي ماسوني مانند آمريکا و اسراييل قرار دارند. به جرأت مي توان گفت که تنها کشوري که در مقابل تشکيلات شيطاني فراماسونري ايستادگي کرده و به عنوان بزرگترين دشمن فراماسونري به شمار مي رود، ايران اسلامي است. لازم به ذکر است که در کنار ايران، مجاهدان حماسه ساز لبناني و فلسطيني نيز قرار دارند، اما حکومت کشورهاي مذکور در دست مجاهدان نيست.  البته  در  ايران  زمان پهلوي،  تعداد زيادي از نخست وزيران،  فراماسون بوده اند. مانند: امير عباس هويدا که بييشترين مدت نخست وزيري را داشته و شريف امامي که استاد اعظم فراماسونري بوده است.(212) ارتباط محمد رضا پهلوي نيز با فراماسونري بسيار زياد بوده است.(213) بحمدالله با پيروزي انقلاب اسلامي ايران، کشور اسلامي ما از لوٍث وجود اين تشکيلات شيطاني پاک شده است.

2 – ايجاد دو کشور قدرتمند آمريکا و اسراييل به عنوان دو بازوي سياسي و نظامي مهم که قبلاً مفصلاً به آن ها اشاره کرديم.

3 – ايجاد سازمان ملل متحد به عنوان يک دستگاه ماسوني.

در بخش هاي قبلي اين مقاله ذکر کرديم که سازمان ملل متحد با فريب افکار عمومي و در قالب شعار ايجاد صلح و ثبات در جهان، فعاليتهاي خود را در جهت منافع فراماسونري انجام مي دهد. در مورد ارتباط سازمان ملل متحد با فراماسونري، شواهد بسيار زياد و محکمي وجود دارد که ما به بخشي از آن ها اشاره کرديم. علاوه بر شواهد مذکور، اگر به جهت گيري هاي سازمان ملل متحد و شوراي امنيت اين سازمان در طي سال هاي قبل توجه کنيم، به حرکت هاي موذيانه ي  سازمان ملل متحد  در  جهت اجراي  اهداف  ماسوني  پي مي بريم. حرکت هاي موذيانه ي سازمان ملل متحد به نحوي است که حق مسلم ايران را براي رسيدن به فناوري صلح آميز هسته اي کتمان مي کند، اما حتي کوچکترين تنبيهي براي آمريکا و اسراييل به دليل داشتن سلاح هاي هسته اي در نظر نمي گيرد؛ اين مثال و مثال هاي ديگري از جمله عملکرد ضعيف شوراي امنيت سازمان ملل متحد در قبال تهاجم اسراييل به فلسطين اشغالي و لبنان و نيز صدها نمونه ي ديگر از اين قبيل، نشان مي دهد که سازمان ملل متحد  نيز  بخشي  از  تشکيلات  شيطاني  فراماسونري  بوده  و بازيچه ي سردمداران اين تشکيلات مي باشد.

4 – تلاش براي انتشار شعار New world order  يا (نظم نوين جهاني).

اين شعار که در مهر ماسوني آمريکا نيز درج شده است و يکي از قديمي ترين مشهورترين شعارهاي فراماسونري است،  اخيراً توسط جرج بوش پسر و قبلاً توسط پدر او بارها و بارها عنوان شده(214) و سازمان ملل متحد نيز اين شعار را سر لوحه ي خود قرار داده است. فرمان دنياي جديد يا نظم نوين جهاني، فرمان يا نظمي است که ماسون ها قصد دارند آن را با ايجاد يک امپراطوري جهاني شيطاني، پياده کنند. از نظر ماسون ها اين فرمان نهايتاً توسط منجي شيطاني آن ها (Antichrist) که شخصي قدرتمند از بين خود ماسون ها است، اجرا خواهد شد.

5 – نفوذ در اديان الهي و تلاش براي انحراف پيروان آنها.

فراماسون ها که اديان الهي را بزرگترين دشمن خود مي دانند، با نفوذ در اديان، قصد تخريب آنها  را هم از درون و هم از بيرون دارند. آن ها به روش هاي گوناگون در اديان مختلف نفوذ کرده اند که در بخش هاي قبلي  اين  مقاله،  مفصلاً  به آن ها پرداختيم. مهمترين اين روش ها به طور خلاصه عبارتند از:

           ← طيف Shriner                                              ← واتيکان

اسلام ← فرقه هاي عرفاني نوپا                      مسيحيت  ← بعضي از فرقه هاي پروتستان

           ← بهاييت                                                      ← اوانجليکال ها
                                                                 
يهوديت ← اکثر يهوديان (بالاخص صهيونيست ها و ساکنان اسراييل)

 

6 – استفاده از وسائل ارتباط جمعي براي ايجاد جنگ رواني  و  نيز  انحراف  فکري  و فرهنگي جوامع و رواج فحشا.

7 – ساخت و حمايت از هاليوود.

ماسون ها و يهوديان صهيونيست از ساخت و حمايت از هاليوود، چند هدف عمده داشته اند(215)  که مهمترين آن ها عبارتند از:

1 – ترويج فساد و فحشا از طريق فيلم هاي مبتذل و الگو برداري جوانان از هنرپيشگان فاسد فيلم هاي هاليوودي.

2 – بزرگنمايي قدرت هاي شيطاني در فيلم هاي هاليوودي. (همان گونه که مي دانيم، از نظر اسلام، شيطان از جنس جن و يکي از بندگان خداست که به سبب مخالفت با خواست خداي متعال، از درگاه خدا رانده شده است؛ بنابراين اين موجود خبيث هيچ قدرتي ندارد. اما در فيلم هاي هاليوودي، شيطان بسيار پر قدرت بوده و نعوذبالله قدرتي مشابه خداوند دارد (براي مثال در فيلم ارباب حلقه ها). گر چه در فيلم هاي هاليوودي لشکر خير غالباً پيروز مي شود، اما اين فيلم ها در دل بسياري از بينندگان ترس ايجاد کرده و آن ها را از قدرت کذايي شيطان مي ترساند. به نظر مي رسد که اين ترفند فيلم هاي هاليوودي براي آينده اي نه چندان دور در نظر گرفته شده، و هدف از اين ترفند، اين بوده است که بعد از تشکيل حکومت جهاني شيطاني ماسون ها، افراد مومن اندکي که در جوامع وجود دارند، با ترس از قدرت شيطاني ماسون ها، در برابر آن ها تسليم شوند.)

3 – ساخت فيلم هايي که در آن ها مسلمانان و به خصوص ايرانيان، تروريست معرفي شده اند. (اين حرکت موذيانه بعد از واقعه ي ساختگي 11 سپتامبر، سرعت گرفته و امروزه در اکثر فيلم هاي هاليوودي، مسلمانان با چهره اي خشن و خونخوار معرفي شده اند.)

8 – مبارزه با اسلام که دشمن اصلي آنها مي باشد.

در بين مسلمانان، شيعيان به دليل برخورداري از فرهنگ عاشورايي و مهدوي، بيشتر مورد تهاجم فراماسونري واقع شده اند و در بين شيعيان نيز، شيعيان ايران به دليل بهره مندي از حکومتي مقتدر و نيروي نظامي توانمند، و شيعيان لبنان نيز به علت برخورداري از سپاهيان قدرتمند حزب الله، بيش از همه آماج حملات تبليغاتي دستگاه هاي ماسوني قرار گرفته اند.
 

 9 – حمايت از گروه هاي شيطان پرست، همجنس باز و سکولار به عنوان سربازان خط مقدم خود.

مقام هاي بالاي گروه هاي فراماسونري، افرادي به ظاهر شيک و مودب هستند و لباسهاي تميز و آراسته دارند، ولي گروه هاي شيطان پرست و همجنس باز حتي در ظاهر هم از انسانيت خارج مي شوند و به غلط اين تصور به وجود مي آيد که هيچ ارتباطي بين آنها و فراماسونرها وجود ندارد. در صورتي که همان افراد به ظاهر شيک و تميز، از اين گروه هاي شيطان پرست حمايت مي کنند و شيطان پرستان و همجنس بازان، سربازان خط مقدم فراماسونرها هستند؛ البته لازم به ذکر است که بعضي از افراد گروه هاي مذکور، از ارتباط بين سران اين گروه ها و فراماسونري خبر ندارند و به صورت غيرمستقيم، نقشه هاي فراماسونري را اجرا مي کنند.
 

 10 – ترويج فساد و حمايت از گروه هاي موسيقي مبتذل.
 
اين حرکت فراماسونري نيز با دو هدف عمده شکل گرفته است:

1 – کشاندن جوانان غربي به فساد و دوري آنان از دين و سياست.

2 – کشاندن جوانان مسلمان به فساد و از بين بردن اراده ي آنان در مقابله با استکبار. (مشابه اين اقدام در قرون اوليه ي اسلامي توسط مسيحيان اروپا انجام شد و نتيجه ي آن، فساد اخلاقي مسلمانان اندلس (اسپانيا) و خارج شدن اين سرزمين از دست مسلمانان بود.)(216)

 11 – تشويق به نگرش افراطي پيرامون علم.

قبلاً ذکر شد که نگرش  افراطي پيرامون  علم،  از سوي  فراماسون ها  و  جهت پر کردن خلاء حاصل از  کنار  گذاشته شدن  معنويت  ترويج  مي گردد.  در  واقع ماسون ها که تعداد بسيار زيادي از آن ها در زمره ي دانشمندان برجسته نيز قرار دارند، تلاش مي کنند تا علم را به عنوان يگانه وسيله اي که مي تواند انسان را به سعادت برساند، معرفي کنند. اين ترويج افراطي را مي توان با کمي تفکر تشخيص داد.

براي مثال در علوم پزشکي و بيولوژي، انتشار بسياري از مقاله ها در سطح دنيا بي فايده بوده و بسياري از آن ها مقالاتي هستند که مشابهشان به سهولت يافت مي شود. همچنين تحقيقات فراواني وجود دارند که در آن ها عملاً اصول اخلاق انساني و اخلاق پزشکي رعايت نمي شوند، و هدف از آن ها فقط کسب امتياز علمي است (از جمله بعضي تحقيقات مربوط به  روان پزشکي  و  علوم اعصاب  که  بعضاً  در  لابراتوار هاي  پنهاني  انجام مي شوند). همچنين با وجود پيشرفت هاي زيادي که انجام شده است، وضعيت بهداشتي جهان نه تنها بهتر نشده، بلکه گاهي بدتر نيز شده است، زيرا اتکا بر علم و دوري از مذهب، بلاي جان انسان ها شده است. (براي مثال امروزه ديگر آبله ريشه کن شده است، اما انسان هاي زيادي بر اثر ابتلاي به ايدز مي ميرند.)

از سوي ديگر، تشويق به نگرش افراطي پيرامون علم از سوي کشورهاي ماسوني، اهداف ديگري را نيز دنبال مي کند. بدين ترتيب که با مشغول نگاه داشتن افراطي ذهن دانشجويان و دانشمندان در تحقيقات علمي و کاستن از وقت فراغت آن ها، اجازه ي فکر کردن به مسايلي همچون مذهب، اجتماع، اوضاع سياسي جهان و … را به اين قشر پويا و فعال نمي دهند و با اين کار اجازه نمي دهند که اين افراد به مسايلي همچون وضعيت برادران و همنوعان خود در فلسطين، عراق، آفريقا و… فکر کنند.

البته بايد اين مطلب را ذکر کرد که اديان آسماني و به خصوص اسلام، ارزش زيادي براي علم و علم آموزي قايلند(217) و انسان ها را به فراگرفتن آن، بسيار تشويق مي کنند؛ اما در هر حال، علم را معبود انسان و تنها وسيله ي او براي رسيدن به رستگاري  نمي دانند  و  انسان  را  تشويق به  رسيدن  به  کمال  در همه ي زمينه ها مي نمايند.

 

 12 – ترويج افراطي ورزش ها، بالاخص فوتبال.

ورزش مورد قبول همه ي افراد است و فوائد آن بر کسي پوشيده نيست. حتي اديان آسماني نيز، انسان را به ورزش کردن تشويق کرده اند.(218) ولي آنچه که امروزه ديده مي شود، باز هم ترويج بي حد و اندازه ي ورزش بالاخص فوتبال، آن هم در سطح حرفه اي است.  در  واقع  دستگاه  شيطاني  فراماسونري  با حمايت هاي فراوان مالي خود از گردانندگان بسياري از تورنمنت هاي معتبر ورزشي، افکار انسان ها را از اعمال شيطاني خويش منحرف کرده و در سايه ي اين  رويدادهاي  ورزشي،   به  اجراي پروژه هاي  خطرناک  آخرالزماني  خود مي پردازد. آنچه که مؤيد اين مطلب است، همزماني جام جهاني فوتبال 2008 با حمله ي اسرائيل به نوار غزه مي باشد!؟(219)

13 – تلاش براي تخريب مسجد الاقصي که به منظور ساخت معبد کذايي سليمان در محل اين مسجد مقدس صورت مي گيرد و قبلاً  به صورت مفصل به آن اشاره کرديم.

 

14 – ايجادتفرقه بين ملت ها به خصوص کشورهاي اسلامي، که نمونه هايي از آن را در عراق شاهد هستيم.

 

15 – اشغال عراق (بابل) که در جهت اهداف آخرالزماني ماسون ها انجام گرفت.

 

16 – ترويج مذاهب افراطي انجيلي.

در سال هاي اخير، با حمايت دولت ماسوني آمريکا، حرکت هاي فزاينده اي در جهت  ترويج  مذاهب  افراطي  انجيلي  (از جمله تعاليم اوانجليکالي)  شکل گرفته است.

در داخل آمريکا، حادثه ي ساختگي 11 سپتامبر، زمينه را براي رشد ديدگاه هاي افراطي انجيلي فراهم ساخت(220) و بعد از واقعه ي مذکور، با  تلاش  پنهان نهاد هاي ماسوني، تعداد پيروان تعاليم اوانجليکالي رشد چشمگيري يافت و با افزايش تعداد پيروان اين فرقه، عملاً تعداد حاميان اسراييل فزوني يافت.

در خارج از آمريکا نيز با حمايت دولت ماسوني آمريکا، شبکه هاي ماهواره اي اوانجليکالي به زبان هاي مختلف شروع به فعاليت کردند. حتي دامنه ي نفوذ اين فعاليت هاي موذيانه به قلمرو فارسي زبانان نيز کشيده شد که افتتاح شبکه ي ماهواره اي « محبت » به زبان فارسي از آن جمله است.(221)

اين شبکه متأسفانه تا حدودي به اهداف خود رسيده و عده اي از ساده لوحان را فريب داده است که البته جمعيت بسيار ناچيزي مي باشند.(222) بدين ترتيب که جمعيت اندکي در نواحي مختلف شهر تهران و حتي بعضي روستاها مسيحي نوانجيلي شده اند.  البته  اکثريت  اين  افراد  از  طبقات  فقير جامعه بودند و به  دليل  کمک هاي  مالي  موسسات  مخفي  نوانجيلي  تغيير  مذهب داده اند. هرچند که افراد ابله و هوسران ديگري نيز هستند که به دلايلي همچون سهل انگاري مسيحيت در مورد شرابخواري  و …  به  صورت  پنهاني  مسيحي  نوانجيلي  شده اند.  (براي مثال، نگارنده ي اين سطور، در اتوبوس به صورت اتفاقي با يکي از اين افراد مواجه شده، و شخص مذکور که از طبقه ي اجتماعي پايين بوده است، دليل نوانجيلي شدن خود را همراهي مراسم دعاي اوانجليکالي با رقص و موسيقي ذکر نموده است؟! لازم به ذکر است که شخص مذکور (که هيچ نام و نشاني نيز از خود ارايه نکرد)، نحوه ي آشنايي خود با تعاليم اوانجليکالي را مشاهده ي مراسم دعاي همراه با رقص اوانجليکال ها، در شبکه ي ماهواره اي « محبت » ذکر کرده بود.)

متأسفانه دامنه ي اين تبليغات،حتي به شهر مشهد مقدس نيز رسيده است و کتابچه هاي نوانجيلي در اين شهر به دست زايران داده شده است. بدين ترتيب که در دي ماه و بهمن ماه  سال  1385 شمسي،  کتابچه اي  16 صفحه اي با عنوان  « اسم او عجيب خواهد بود »، به دست افراد ناشناس در پايانه هاي مسافربري و مکانهائي که زائران تردد مي کنند، توزيع شد. نکته ي مهم اين که در پشت جلد اين کتابچه،  قسمت هايي از انجيل يوحنا (انجيلي که بيش از بقيه ي انجيل ها مورد تأييد اوانجليکال ها و صهيونيست هاي مسيحي است)، چاپ شده بود که مردم را دعوت به مسيحيت مي نمود.(223)

البته  خوشبختانه  به  دليل  عشق  فراوان  مردم  ايران  به  اسلام،  قرآن  و  معصومين (ع)، حرکت هاي تبليغاتي مسيحيت نوانجيلي در ايران با شکست  مواجه  شده است؛ هر چند اين مسأله به معناي اين نيست که ما برنامه ريزي براي مقابله با اين حرکت ها را فراموش کنيم.

در  حال  حاضر،  حرکت هاي  تبليغاتي  مسيحيت نوانجيلي،  بيش  از  همه  در جمهوري هاي تازه استقلال يافته ي شوروي سابق، با موفقيت جريان دارد.(224) علت اين مسأله نيز  فقر  اکثريت جمعيت اين  کشور ها  است،  که  موجب شده است  تا سازمان هاي نوانجيلي  در  قالب  کمک هاي  مالي  و  اقدامات بشر دوستانه؟!  به  تبليغ  عقايد  افراطي  خود  بپردازند.  اين  مسأله  نشان مي دهد که يکي از مهمترين راه هاي مقابله با اين حرکت هاي شيطاني، مبارزه با فقر است و براي مبارزه با اين حرکت ها، مسئولين کشورهاي اسلامي بايد به حل معضلات اقتصادي و اجتماعي نيز اهتمام ورزند.

 

17 – تبليغ جنگ هسته اي کذايي آرماگدون.

آرماگدون يکي از حربه هاي مجمع ماسوني جهاني است که از آن براي فريب مسيحيان و همراه کردن آنها با خود، استفاده  مي کند.

آرماگدون،  جنگي  هسته اي  است که  طبق  ادعاي  اوانجليکال ها  و صهيونيست هاي يهودي، در دشت آرماگدون (هرمجدون) که در شمال اسرائيل و نزديک شهر حيفا (اطراف مدار 33 درجه) واقع شده است، رخ خواهد داد. از نظر صهيونيست هاي مسيحي و يهودي، اين جنگ بين دو سپاه خير (يهوديان و مسيحيان معتقد!؟) و سپاه شر (ايران، روسيه، سوريه، و ساير کشورهاي مسلمان؟!) در مي گيرد و در آن، سپاه خير به رهبري حضرت مسيح(ع) پيروز مي گردد. با اين پيروزي، حکومت 1000 ساله ي مسيح آغاز مي گردد و يهوديان باقيمانده نيز مسيحي مي شوند!(225)

تبليغ آرماگدون، مورد استقبال اسرائيلي ها و اوانجليکالها (حدود %25  جمعيت آمريکا يا 80 ميليون نفر) قرار دارد و به عنوان توجيهي براي لزوم وجود اسرائيل تلقي مي شود. براي مثال، در زمان مذاکره ي عرفات و اسحق رابين با اسرائيل جهت صلح؟! و تعيين حد و مرز بين اسراييل و تشکيلات خودگردان فلسطين، مخالفت هاي زيادي در داخل آمريکا و اسراييل به وجود آمد و خواسته ي مخالفان اين بود: نبايد مرزهاي اسرائيل تغيير کند، زيرا اسراييل کنوني کشوري است که ميزبان آرماگدون و مسيح (ع) خواهد بود؟!(226) (نکته ي مهم اين که بسياري از انديشمندان، دليل قتل اسحاق رابين در آن زمان را نارضايتي صهيونيست هاي افراطي از مذاکره ي صلح بيان مي کنند.)(227)

اما چرا مي گوييم که اين جنگ ساختگي بوده و وجود خارجي ندارد؟

براي بررسي بهتر اين مسأله، قبل از هر چيز بايد کمي پيرامون انجيل هاي موجود و محتوياتشان بحث کنيم. انجيل هاي موجود در بين مسيحيان، مستقيماً سخنان خدا به حضرت عيسي (ع) نيستند و همانند قرآن مجيد به طور کامل شامل سخنان الهي نمي شوند، بلکه از دو قسمت عهد عتيق (بخشي که عمدتاً از تورات و کتب پيامبران بني اسراييل گرفته شده است) و عهد جديد (که روايت حواريون از زندگي حضرت عيسي (ع) است) تشکيل شده است. بخش عهد جديد که بيشتر مورد توجه مسيحيان است، زندگي حضرت عيسي (ع) را از ديدگاه حواريون بيان مي کند و سخنان خداوند با حضرت عيسي (ع) را به صورت غير مستقيم در داخل روايات زندگي حضرت عيسي (ع) آورده است. از بين  انجيل هاي  متعددي  که  وجود  داشته  است،  چهار انجيل لوقا (Luke)، مرقس (Mark)،  متي (Matthew)  و  يوحنا (John)  توسط کليسا مورد تأييد مي باشند.(228) (البته اين تأييد کليسا به اين معني نيست که اين انجيل ها واقعاً بهترين انجيل ها هستند.)

در بين انجيل هاي نامبرده، ضعيف ترين انجيل مربوط به يوحنا (John) مي باشد؛ به نحوي که بنا به گفته ي بسياري از علما و محققين مسيحي، اين انجيل دستخوش اضافات، حذفيات و تغييرات زيادي شده است. همچنين آشفتگي ها و تناقضات فراواني در متن آن به چشم مي خورد. در همين زمينه، به مطلبي که از چند سايت مسيحي و چند سايت تحقيقي پيرامون مسيحيت، اقتباس شده است، توجه فرماييد:(229)

« بسياري از محققان  منتقد  دريافته اند  که  انجيل چهارم (انجيل يوحنا)، نشانه هايي از اضافه شدن، کاسته شدن و تغييرات جدي ساختاري دارد که نشان مي دهد نوشتن آن، يک پروسه ي طولاني داشته است:

(امروزه به صورت آزادانه پذيرفته شده است که انجيل چهارم، قبل از اين که به شکل نهايي خود تبديل شود، تحت يک تکامل پيچيده قرار گرفته است.)

                                             مقدمه اي بر انجيل يوحنا، انجيل جديد بيت المقدس                 

 

مطلبي که از يک سايت مسيحي اقتباس شده و در آن به اضافات, کاستي ها و تغييرات ساختاري جدي انجيل يوحنا اشاره شده است

 

 

بخشي  از  کتاب  انجيل يوحنا  (که  انجيل   ضعيفي   است)،  مکاشفات  يوحنا (The Revelation)  مي باشد که اين قسمت بنا بر ادعاي خود مسيحيان، مربوط به مکاشفات يوحنا مي باشد و به زندگاني حضرت عيسي (ع) ارتباطي ندارد.  بخش مکاشفات انجيل يوحنا،  آکنده از عبارات و کنايات و استعاره هاي  فراوان است و متن سنگيني دارد که در اين  متن،  به  بررسي  وقايع  آخرالزمان  پرداخته شده است.(230)

کلمه ي  آرماگدون (هرمجدّون=Magiddo)،  فقط  در  مکاشفات يوحنا (باب 16، آيه ي 16) وجود دارد و در هيچکدام از انجيل هاي ديگر، و حتي در قسمت هاي اصلي انجيل يوحنا  نيز  يافت  نمي شود.(231)  در  باب 16  کتاب  مکاشفات  يوحنا  چنين آمده است:(232)

 

» And  he  gathered  them  together  into  a place  called in the  Hebrew Armageddon  tongue. «
                                                                                    

                                                                                               John: Revelation (16:16)

 

« او (خدا)  آن ها  را  در  محلي  که  به عبري  (مجدّو)  خوانده مي شود،  جمع  خواهد کرد. » 

 

با توجه به مطالب فوق، مي توان دريافت که عده اي از بني اسراييل که شيطان بر افکارشان مسلط  بود،  در  طول  تاريخ  به  تحريف  گسترده ي  انجيل ها  دست زده اند و بيش از همه، تلاش خود را بر انجيل يوحنا متمرکز کرده اند؛ تا جايي که بسياري از محققين مسيحي نيز خود به اين دستکاري ها اذعان دارند. از آن جا که اولين شيطنت ها در جهت تحريف شريعت حضرت موسي (ع)، از زمان  وفات  آن  حضرت  و  يا  حتي  در  زمان  حيات  ايشان (همانند قضيه ي  گوساله ي  سامري)  به  دست  پيروان  تعاليم  ماسوني – کابالايي  شکل گرفت،(233)  به نظر مي رسد که تحريف تورات و انجيل ها (به خصوص انجيل يوحنا)  نيز به دست پيروان همين فرقه صورت گرفته است.

يهوديان کاباليست (شکل دهندگان تعاليم ماسوني کابالا)، که فراگيري تعاليم شيطاني و سحر و جادوگري را اختيار کردند، از همان ابتدا در فکر تأسيس يک حکومت شيطاني بودند؛ براي اين منظور، آن ها با دستکاري هاي وسيع در تورات  در  ابتدا  و  سپس  انجيل ها (به خصوص انجيل يوحنا)  در  طول  تاريخ، فعاليت هايي را که قصد داشتند براي ساختن يک کشور اسراييلي بي دين انجام دهند، به صورت آيات تحريف شده در کتب مقدس مذکور، گنجاندند. فراماسون ها که وارث خلف کاباليست ها بودند، از ميراث شوم و شيطاني که کاباليست ها برايشان به ارمغان گذاشته بودند، نهايت استفاده را کرده و از آن ها در جهت رسيدن به اهداف آخرالزماني خود بهره بردند؛ بدين ترتيب، آن ها از تحريفات انجيل هاي مختلف، به خصوص انجيل ضعيف يوحنا استفاده کرده، و با استفاده از مکاشفات يوحنا تلاش کردند تا مسيحيان را بفريبند و آن ها را با خود همراه کنند.

امروزه فراماسونرها، با تبليغ نبرد کذايي آرماگدون تلاش دارند تا مردم آمريکا و اسراييل و ديگر نقاط جهان را با خود همراه کنند و به آن ها بقبولانند که قبل از بازگشت مسيح (ع)، بايد اسراييل وجود داشته باشد و معبد سليمان ساخته شود. با اين حربه، آن ها سعي مي کنند تا با تلاش اوانجليکال ها و يهوديان صهيونيست، به هدف خود برسند و بعد از ساخت معبد سليمان و تشکيل حکومت جهاني شيطاني، مسأله ي بازگشت مسيح را به فراموشي سپارند.

نکته ي مهم در مورد اوانجليکال ها،  اين  که  عده ي  زيادي  از  آن ها  واقعاً  فريب خورده اند و به اين مسأله اعتقاد پيدا کرده اند که مسيح (ع) با همان شرايطي که در مکاشفات يوحنا ذکر شده است، باز مي گردد، ولي سردمداران اوانجليکال ها که بسياري از آن ها با فراماسونري واضحاً ارتباط دارند، با فريب به آنها القا کرده اند که براي ظهور مسيح (ع) بايد اسرائيل نيل تا فرات تشکيل شود و …

بدين ترتيب مي توان گفت که اکثر جمعيت اوانجليکال ها فريب خورده اند و مقصر اصلي در اين مسايل، رهبران مذهبي آن ها هستند که به دليل ارتباط قوي با فراماسونري،(234)  در لباس مذهب به جنگ با خدا برخاسته اند و عده ي زيادي را با فريبکاري، با خود همراه ساخته اند. اين فريبکاري تا بدان حد فراگير شده است که امروزه جهانگردان و توريستهاي بي شماري از دشت آرماگدون ديدن مي کنند(235) که اين مطلب نشان دهنده ي توفيق اين سياست در آمريکا و اسراييل مي باشد.

لازم به ذکر است که ترويج مسيحيت نوانجيلي در ايران و کشورهاي ديگر نيز دسيسه اي است که فراماسونرها براي تبليغ آرماگدون و آماده سازي افکار عمومي براي اين جنگ، از آن استفاده مي کنند تا به خيال خام خود در اين جنگ، آخرين بارقه هاي اميد مسلمانان و ساير خداپرستان آزاده را خاموش نمايند.
 

 عکس راست: تصويري از دشت هرمجدون در اسراييل, که هر ساله مورد بازديد گردشگران قرار مي گيرد.
عکس چپ: نبرد کذايي آرماگدون در تخيل يک نقاش اوانجليکال

نکته ي عجيب در مورد جنگ کذايي آرماگدون اين که، اين جنگ از سوي بهاييان نيز مورد توجه واقع شده است. اين فرقه ي ضاله که ارتباط آن با شبکه ي جهاني فراماسونري در بخش هاي قبلي اين مقاله اثبات شد، نبردي را که در سال 1918 (نزديک پايان جنگ جهاني اول)، در سرزمين « مجدو » واقع در فلسطين اشغالي بين ارتش بريتانيا و امپراطوري عثماني روي داد و به پيروزي بريتانيا انجاميد را جنگ معروف آرماگدون مي دانند و آن را تقديس مي کنند؛ چرا که اين نبرد موجب شد تا دست عثمانيان از عبدالبها (يکي از رهبران بهاييت) کوتاه شود و وي بتواند از مجازات اعدامي که برايش در نظر گرفته شده بود، بگريزد.(236)

بعد از ذکر مطالب فوق درباره ي آرماگدون، خاطر نشان مي شويم که نبرد آرماگدون، همان نبرد قرقيسياي روايات اسلامي نيست. بعضي از محققين مسلمان، به اشتباه آرماگدون و نبرد قرقيسيا را يکي مي دانند، در حالي که اين طور نيست و اين بينش خطرناک است و به  اعتقادات  و  اهداف  اوانجليکال ها،  صهيونيست ها  و  فراماسونها  مشروعيت مي بخشد.

آرماگدون نبردي است که در نزديکي حيفا و در اسرائيل (البته بنا بر تبليغات صهيونيست ها) انجام مي شود،(237) در حالي که نبرد قرقيسيا، بنا بر احاديث و روايات بسياري از ائمه، نبردي است که در منطقه اي در شمال شرقي سوريه، جنوب ترکيه و شمال غربي عراق و با هدف تصاحب گنجي که فرات آن را نمايان کرده (نفت؟)، انجام مي شود. نبرد قرقيسيا، بين گروه هاي شر انجام مي شود و جنگي است که خداوند براي از بين بردن ظالمان قرار داده تا همديگر را از بين ببرند(238) و در روايات اسلامي، توصيه شده که مسلمانان بالاخص شيعيان در اين جنگ دخالت نکنند. مقايسه ي بسيار خوبي به قلم آقاي حميد محمدي، در مورد اين  دو  جنگ  صورت  گرفته  است  که  خلاصه ي  آن  را  در  جدول  زير  ملاحظه مي فرماييد:(239)

ويژگيها و اوصاف

نبرد قرقيسيا

واقعه آرماگدون

1.1 موقعيت جغرافيايي

منطقه ی مرزي عراق، ترکيه و سوريه

20 مايلي  جنوب  شرقي  حيفا   در بيت المقدس

1.2 منابع پيشگويي

روايات اسلامي متعدد وصريح در کتب فريقين

تفسيرهاي بي مبنا از يک عبارت از کتاب مقدس

1.3 نحوه  ی جنگيدن

درگيري با سلاح هاي روز و کشته هاي بسيار

جنگ بزرگ هسته اي با تعداد کشته ی غير قابل باور

1.4 انگيزه ی رويارويي

درگيري براي تصاحب ثروتي که زير فرات بوده 

جنگ ميان دو سپاه موسوم به حق و باطل!

 

1.5 زمان جنگ

5 ماه قبل از ظهور حضرت مهدي عليه السلام

در آستانه ی ظهور  حضرت  مسيح عليه السلام

 پس از بازسازي معبد سليمان و تولد گوساله ی سرخ موي

1.6 طرفين درگير

مجموعه اي از حكام جاه طلب و حريص

(سفياني, ترکها و روميان (شايد روسهاو غربيان) و سپاهي از مصر)

دو سپاه خير و شر؛ يهوديان و حاميان مسيحي

کفار(=کمونيستهاي روسيه , چين و کوبا)،

مشرکان (= اعراب و شيعيان ايران) و سپاه خير (يهوديان و مسيحيان صهيونيست آمريکا)

 

1.7 پيروز ميدان

سفياني

سپاه خير (يهوديان و مسيحيان صهيونيست آمريکا)

1.8 تعداد کشته ها

صد يا چهارصد هزارنفر (اختلاف در روايت)

چند ميليون نفر+ 3/2 ميليون يهودي

1.9 سرانجام کشته ها

حمله ی جانوران براي خوردن لاشه ی مردگان

دفن همه ی مردگان به مدت 7 ماه

1.10 زمينه سازي

نمي خواهد.

همه  ی  قواي   مسيحيان صهيونيست براي زمينه سازي  مورد  استفاده  قرار مي گيرد.

1.11 عوارض باور به …

بي تاثير در زندگي امروز

حمله به عراق, افغانستان, لبنان، سوريه و شايد ايران …

 

1.12 ميزان احتمال وقوع

با توجه به انتساب به روايات سفياني: زياد

داستاني ساختگي با احتمال وقوع صفر

و پايان ماجرا

ادامه ی فعاليتهاي سفياني (اشغال عراق وعربستان و …)

ظهور حضرت مسيح (ع)

           

                        

البته اگر بخواهيم آرماگدون را با روايات اسلامي مقايسه کنيم، اين نبرد بيشتر شبيه « فتنه ي روم » است، نه «قرقيسيا ». هر چند که آرماگدون با« فتنه ي روم » نيز اختلافات فاحشي دارد و مقايسه ي اين دو نبرد که يکي دروغين و تبليغاتي است (آرماگدون)، و ديگري جنگي واقعي است (فتنه ي روم)، کاري عبث خواهد بود.

« فتنه ي روم » نبردي است که بر طبق روايات، پس از پيمان شکني روم (آمريکا و متحدانش) با حضرت مهدي (عج) در مي گيرد. بدين صورت که روميان با وساطت حضرت مسيح (ع)، با حضرت مهدي (عج) پيمان صلح مي بندند، اما بعد از  2  يا  3  سال  پيمان  خويش  را  مي شکنند  و  به  جنگ  با  مسلمانان مي پردازند.(240)  اين نبرد که از آن با عنوان « فتنه ي روم » ياد مي شود، با نبرد دروغين آرماگدون تفاوت هاي چشمگيري دارد که مهمترين آن ها عبارتند از:

1 – در آرماگدون محل نبرد بنا بر ادعاي صهيونيست ها، دشت هرمجدون است، اما در فتنه ي روم، محل نبرد مطابق روايات، منطقه اي بين صور (در لبنان) تا عکا (در فلسطين) مي باشد.(241)

2     – بنابر ادعاي صهيونيست ها، نبرد آرماگدون يک جنگ هسته اي و عمدتاً بر عهده ي نيروهاي زميني است، اما در فتنه ي روم مطابق روايات، علاوه بر نيروهاي زميني، نيروهاي هوايي و دريايي نيز نقش مهمي دارند و حتي نقش نيرو هاي دريايي دشمن بسيار برجسته است.(242) (اين مطلبي است که با شرايط امروزه ي جهان بسيار مطابقت دارد.

3     – بنابر ادعاي صهيونيست ها، در نبرد آرماگدون حضرت عيسي (ع) رهبري صهيونيست ها را بر عهده دارند، اما در فتنه ي روم روايات اسلامي، حضرت عيسي (ع) در ابتدا نقش ميانجي صلح را ايفا کرده و پس از پيمان شکني روميان نيز به لشکر مسلمانان پيوسته و به عنوان يکي از سرداران حضرت مهدي (عج)، به جنگ با ارتش روم مي پردازند.(243)

بنابراين همان طور که ملاحظه کرديد، فتنه ي روم روايات اسلامي، شباهت چنداني با جنگ دروغين آرماگدون ندارد

از ديگر جنگ هايي که ممکن است شبيه به نبرد آرماگدون به نظر آيد، جنگ حضرت مهدي (عج) و حضرت مسيح (ع) با دجال است. جنگ مذکور گر چه به احتمال زياد در فلسطين روي مي دهد، اما تفاوت هاي اساسي با آرماگدون دارد. بعضي از اين تفاوت ها عبارتند از:

1 – بنابر ادعاي صهيونيست ها، نبرد آرماگدون يک جنگ هسته اي است؛ اما نبرد حضرت مهدي (عج) و حضرت عيسي (ع) با دجال، لزوماً هسته اي نيست.

2 – بنابر ادعاي صهيونيست ها، در نبرد آرماگدون حضرت عيسي (ع) رهبري صهيونيست ها را بر عهده دارند؛ اما در فتنه ي دجال، حضرت عيسي (ع) به عنوان يکي از ياران بزرگ حضرت مهدي (عج) در نبرد با دجال شرکت کرده و حضرت مهدي (عج) آن ملعون را مي کشند؛ البته بنابر برخي  روايات،  حضرت عيسي (ع)  به  نيابت  از  حضرت مهدي (عج)  دجال  را مي کشند.(244) با توجه به اين که در قسمت هاي قبلي مقاله ذکر کرديم که فراماسونري و خدمتگزار هميشگي اش (صهيونيسم) به احتمال زياد دجال آخرالزمان هستند، به نظر مي رسد که صهيونيست ها و بسياري از يهوديان،  در سپاه دجال و در لشکر  مقابل  حضرت عيسي (ع)  قرار  داشته باشند، نه در رکاب ايشان. اين مطلب، دقيقاً بر خلاف ادعاي صهيونيست ها در رابطه با حضرت عيسي (ع) و نقش ايشان در آرماگدون است.

3 – بنا بر ادعاي صهيونيست ها، « لشکر شر » در آرماگدون، اهالي کشور هاي  ايران، روسيه، چين، کوبا و کشورهاي عربي مي باشند؛(245) اما در روايات اسلامي ما  درباره ي  نبرد  با  دجال  و  ساير  نبردهاي  دوران  ظهور حضرت مهدي (عج)، از انسان هاي  مومن  و  معتقد  به  ولايت  حضرت ولي عصر (عج)، به خصوص اهالي خراسان (ايراني ها) و سپاهيان يماني، به عنوان لشکريان  « سپاه خير »  نام برده شده است.(246)  اين مسأله،  کاملاً بر خلاف ادعاي صهيونيست ها در رابطه با سپاهيان خير و شر در آرماگدون است.

بدين ترتيب همان گونه که ملاحظه فرموديد، قضيه ي نبرد حضرت مهدي (عج) و حضرت مسيح (ع) با دجال، شباهت چنداني با نبرد آرماگدون مورد ادعاي صهيونيست ها ندارد.
 

با توجه به مطالب گفته شده درمي يابيم که ما مسلمانان، نبايد روايات اسلامي را به آرماگدون ارتباط بدهيم؛ زيرا از يک سو نبرد دروغين آرماگدون به هيچ جنگي در روايات اسلامي شباهت ندارد و از سوي ديگر نيز اگر ما آرماگدون را (در حالي که نبرد واقعي نيست) به رسميت بشناسيم، به نقشه ي شيطاني ماسون ها مشروعيت مي بخشيم.   

همان طور که ملاحظه فرموديد، تبليغ جنگ دروغين آرماگدون، از اهميت بسياري براي دستگاه فراماسونري و خدمتگزاران آن (صهيونيست ها) برخوردار است. به همين دليل، آن ها از طرق مختلف به تبليغ اين جنگ دروغين پرداخته اند که از آن جمله مي توان به تأسيس کمپهاي نوانجيلي، ساخت بازيهاي کامپيوتري آخرالزماني، فيلم ها و… اشاره کرد. در ادامه ي بحث، ما به چند نمونه از آن ها اشاره مي نماييم:

1 – بازي کامپيوتري (Left Behind) که اخيراً وارد بازار شده است، نمونه اي از تلاش هاي ماسون ها و صهيونيست ها در جهت انجام اهداف آخرالزماني است.  در اين بازي،  شخصي  که در  نقش  قهرمان  داستان،  ايفاي نقش مي کند، عضو يک گروه نوانجيلي به نام گروه محنت مي شود و بايد سربازاني  براي  لشکر  حضرت مسيح (ع)  فراهم  کند  و  براي  آرماگدون زمينه سازي نمايد.(247) (البته در اين بازي، سازمان ملل  که  براي  صلح؟!  تلاش  مي کند  و  مانع  فعاليت هاي  جنگجويان صليبي  (ياران مسيح) مي شود؟!، به عنوان  سازماني  که  زير  نظر  دجال فعاليت مي کند، معرفي مي گردد؛ هر چند که قبلاً اثبات کرديم که سازمان ملل، کاملاً در راستاي اهداف فراماسون ها و صهيونيست ها فعاليت مي کند و در اصل يک سازمان ماسوني است).

در فيلم تبليغاتي اين بازي، حرکت هاي شيطنت آميزي مشاهده مي شود. براي مثال در صحنه اي که بازگشت حضرت مسيح (ع) را به زمين نشان مي دهد، ساعت شني که نماد حضرت مسيح (ع) است، در آمريکا و در محل خرابه هاي برج هاي دو قلوي تجارت جهاني نيويورک به زمين فرود مي آيد. در واقع با اين کار، سازندگان و حاميان بازي مذکور، خواسته اند تا حادثه ي ساختگي 11 سپتامبر را به عنوان زمينه ساز بازگشت مسيح معرفي کنند و به دنبال  اين  مسأله،  مسلمانان  را  که  در  ظاهر  بانيان حادثه ي 11 سپتامبر بودند؟!، به عنوان پيروان دجال معرفي نمايند. ((نعوذبالله) در تبليغات آن ها، حضرت مهدي (عج) دجال است.)

در صحنه هاي ديگر فيلم تبليغاتي اين بازي، صحنه هايي از تخريب شهرهاي بزرگ آمريکا و اروپا از جمله نيويورک، لندن، پاريس و … به چشم مي خورد. همانگونه که مستحضر هستيد، بنابر تبليغات موذيانه ي کشورهاي غربي، بمب گذاري شهر هاي اروپا از جمله بمب گذاري شهر لندن به دست مسلمانان انجام گرفت.(248)  با توجه به اين  مطلب،  به  نظر مي رسد که هدف سازندگان اين فيلم تبليغاتي از نشان دادن صحنه هاي مربوط به تخريب شهرهاي اروپا و آمريکا، القاي اين مطلب بوده است که مسلمانان که همواره؟! در شهرهاي اروپا و آمريکا بمب گذاري مي کنند؟!، دشمنان کشورهاي غربي و پيروان دجال هستند!

با توجه به توضيحات فوق، درمي يابيم که در پس ظاهر جذاب بازي کامپيوتري (Left Behind)، افکار شيطاني نهفته است و هدف از ساخت آن، بدنام ساختن مسلمانان، و توجيه جنگ هاي آخرالزماني فراماسونري (به رهبري آمريکا) عليه کشورهاي اسلامي مي باشد.

براي دانلود فيلم تبليغاتي اين بازي، اینجا کليک کنيد:

 

 

 

2 – کشور ماسوني آمريکا در راستاي اجراي اهداف آخرالزماني، و به منظور تأمين سرباز براي ايجاد حکومت شيطاني، کمپ هاي نوانجيلي در سراسر اين کشور تأسيس کرده است که در اين کمپ ها به شست و شوي مغزي کودکان پرداخته و به بهانه ي بازگشت مسيح (ع)، آن ها را ترغيب به شرکت در ارتش آمريکا در دوران جواني مي نمايند. مسئولين اين کمپ ها، حتي به جاي استفاده از عبارت ارتش آمريکا، از عبارت ارتش خدا (يا ارتش مسيح) استفاده مي کنند؛ زيرا به ادعاي آنان، ارتش آمريکا ارتشي است که براي بازگشت مسيح (ع) تلاش مي کند. در مورد يکي از اين کمپ ها که  از  بقيه  فعال تر  است  و  کمپ عيسي  يا  (Jesus Camp)  نام  دارد، فيلم هاي مستند بسياري تهيه شده است که بعضي از آن ها در اين بخش از مقاله مورد بررسي قرار مي گيرند:

1 – در اين فيلم که يک فيلم تبليغاتي براي (Jesus Camp) است، اطلاعات جالبي درباره ي اين کمپ به دست مي آيد: در بخشي از فيلم، کودکاني ملاحظه مي گردند که بعضاً با لباس هاي رزمي به بازي هايي که شبيه تمرينات نظامي هستند، مي پردازند تا در آينده بتوانند در ارتش خدا (ارتش آمريکا؟!) قرار بگيرند و بتوانند در آرماگدون از مسيح (ع) حمايت کنند! (در يکي از صحنه هاي آغازين فيلم، تصوير پرچم آمريکا،  در  کنار  پرچمي  که  اوانجليکال ها  به  پرچم  ارتش  حضرت مسيح (ع) منسوب مي کنند، به چشم مي خورد.)

در بخشي از فيلم، کودکي نوانجيلي ملاحظه مي گردد که در مقابل دوربين  مي گويد: « ما   نسل   کليدي   هستيم   که   مسيح (ع)   را باز  مي گردانيم! »

در قسمت ديگري از فيلم، خانم پاستور بکي فيشر (رييس کمپ) صراحتاً مي گويد: « اگر  به  دشمنانمان  توجه  کنيم،  خواهيم  ديد  که آن ها توجه خود را بر کودکان متمرکز مي کنند. به طوري که در فلسطين و پاکستان، کمپ هايي شبيه کمپ هاي ما وجود دارند که در آن ها طرز کار کردن با نارنجک دستي و مسلسل را به کودکان (نه جوانان!) ياد مي دهند. » (خانم بکي فيشر عمداً کلمه ي کودکان را به کار مي برد تا اعمال شيطاني کمپ هاي اوانجليکالي را توجيه کند، زيرا همان طور که مي دانيم، در اسلام تکليفي بر کودکان نيست و تنها به کودکان مسلمان، آموزش هاي بنيادي اعتقادي (مانند نماز و روزه) داده مي شود و مسايل مهمي همچون جهاد در برابر ظالمين، در سنين جواني  که  سنين  تکليف  است  و  بينش  جوانان  رشد  يافته  است،  به آن ها آموخته مي شود. در ضمن جوانان جهادگر مسلمان، به هيچ کشور ديگري حمله نمي کنند، بلکه در مقابل ظلمي که به آن ها در خانه ي خودشان روا داشته مي شود، به پا مي خيزند.)

در بخش پاياني فيلم، گوينده مي گويد: « ما (اوانجليکال ها) در حدود %25  جمعيت  آمريکا (حدود 80 ميليون نفر)  را  تشکيل  مي دهيم  و کمپ هاي  فراواني  مانند (Jesus Camp)  در  سراسر  آمريکا  داريم. دامنه ي نفوذ ما به همه جا از جمله کاخ سفيد و کنگره نيز کشيده شده است و در انتخابات آمريکا نقش مهمي بازي مي کنيم. »

در يک نما از بخش پاياني فيلم، تصوير « Ted Haggard » (کشيش برجسته ي اوانجليکالي که در سال 2006 به دليل اثبات همجنس بازي و  مصرف  مواد مخدر،  از  مقام  کشيشي  خلع  شد)،(249)  به  چشم مي خورد که به تبليغ اوانجليسم و حمايت از کمپ هايي همچون (Jesus Camp) مي پردازد! حضور اين کشيش فاسد در فيلم هاي تبليغاتي (Jesus Camp) و ساير فيلم هاي تبليغاتي اوانجليکال ها، خود شاهد مهمي است که دروغ بودن ادعاي مسئولان (Jesus Camp) و ساير موسسات نوانجيلي را درباره ي تعليم مسايل اخلاقي به کودکان نشان مي دهد. 

 

براي دانلود فيلم، اینجا کليک کنيد:(250)

 

 

2 – در اين فيلم که مجدداً از فيلم هاي تبليغاتي (Jesus Camp) اقتباس شده است، نکات بسيار مهمي به چشم مي خورد که بعضي از آن ها به شرح زيرند:

در ابتداي فيلم، خانم پاستور بکي فيشر (رييس کمپ) به شکل ناخواسته پرده از نيت سودجويانه ي کمپ هاي انجيلي پرده برمي دارد  و عنوان مي کند: « اگر به جمعيت جهان دقت کنيم، متوجه مي شويم که يک سوم جمعيت جهان را کودکان زير 15 سال تشکيل مي دهند. به همين دليل اگر ما قصد انجام برنامه اي را داريم، بايد بر روي کودکان زير 15 سال برنامه ريزي کنيم. »

در ادامه خانم پاستور بکي فيشر مي گويد: « اگر به دشمنانمان توجه کنيم، خواهيم ديد که آن ها توجه خود را بر کودکان متمرکز مي کنند. به طوري که در فلسطين و پاکستان، کمپ هايي شبيه کمپ هاي ما وجود دارند که در آن ها طرز کار کردن با نارنجک دستي و مسلسل را به کودکان (نه جوانان!) ياد مي دهند . آن ها (مسلمانان) به کودکان ياد مي دهند تا جان خود را براي اسلام  فدا کنند. من هم مي خواهم به کودکان ياد بدهم که جان خود را براي انجيل فدا کنند، همان طور که مسلمانان اين کار را انجام مي دهند؛ اما در هر حال نکته ي مهم اينجا است که حق با ما است (نه مسلمانان)! »

در بخشي از فيلم ديده مي شود که مربيان اين کمپ، کودکان را به حالت خلسه مي برند و از اين  کار  براي  جلب  توجه  ديگران  استفاده مي کنند. نکته ي بسيار مهمي که در اين رابطه بايد به آن اشاره کنيم، اين است که به فرض اين که اين کار ها نيز واقعي باشند، دليل بر حقانيت اين گروه ها نيستند. زيرا فرو رفتن در حالت خلسه، دليل بر استفاده از تعاليم الهي نيست، بلکه شياطين و جن هاي کافر نيز توانايي انجام چنين اعمالي را دارند. براي مثال، در احاديثي از معصومين (ع) ذکر شده است که مسلمانان بهتر است از معاشرت با جنيان بپرهيزند، زيرا ممکن است که ناخواسته با جنيان کافر مواجه شده و آنان با انجام اعمال خارق العاده (که جزء ويژگي هاي ذاتي جنيان است و خداوند به آن ها اعطا کرده است)، انسان ها را فريب داده و خودشان ادعاي خدايي کنند و انسان ها را از راه راست منحرف نمايند.(251) مطلب مهم و عجيبي که در مورد (Jesus Camp) وجود دارد، اين است که محل اين کمپ، در کنار درياچه اي به نام (درياچه ي شياطين) يا (Devils Lake)  قرار  دارد(252)  و  توجه  به  اين  نکته  نيز تأمل برانگيز است. 

براي دانلود فيلم، اینجا کليک کنيد:(253)

 

 

3 – سومين فيلمي که در مورد (Jesus Camp) وجود دارد، فيلمي مستند در مورد اين کمپ است. اين فيلم، واقعيات مهمي را بيان مي کند که بعضي از آن ها به قرار زيرند:

در ابتداي فيلم، يکي از مربيان کمپ در حالي که چکشي در دستش گرفته است،  در  جمع  کودکان  و  خانواده هايشان  مي گويد:  « امروز مي خواهم به شما (کودکان) نشان دهم که مي توانيد در موقع مناسب، انسان متفاوتي باشيد؛ مي توانيد تهاجمي باشيد، مي توانيد بجنگيد. امروز مي خواهيم قدرت دولت شيطان (ايران؟!) را بشکنيم؛ آنهايي که قصد دارند به مدارس شما هجوم آورند و مسيح (ع) را از قلبتان بيرون بکشند؟! هنگامي که دولت ما، دولت عراق را نابود کرد، من ايمان آوردم به اين که خداوند دارد از طريق دولت ما (آمريکا) با ما حرف مي زند؟! حال، مي خواهم ببينم که چه کسي مي خواهد اين فنجان ها را که نماد قدرت دولت شيطان هستند، بشکند؟ چه کسي داوطلب مي شود؟»

در ادامه ي فيلم ملاحظه مي گردد که که فنجان هايي بر روي ميز ها قرار گرفته اند و روي هر کدام از آن ها کلمه اي نوشته شده است. اين فنجان ها بنا به ادعاي مربي کمپ، نماد قدرت دولت شيطاني (ايران؟!) هستند و کودکان بايد براي افزايش شجاعت خود، اين ليوان ها را بشکنند. کودکان نيز تک تک مي آيند و به نام مسيح (ع) اين ليوان ها را مي شکنند تا به خيال خود قدرت شيطان را نابود کنند. پس از اين مراسم روحاني؟! کودکان تحت تأثير قرار مي گيرند و گريه مي کنند!

در  پايان  فيلم،  خانم  پاستور بکي فيشر (رييس کمپ)  به  کودکان مي گويد: « اين  پيشگويي ها (پيشگويي هاي مکاشفات يوحنا)  را بگيريد و با آن ها (مسلمانان، به خصوص ايرانيان) بجنگيد. »

براي دانلود فيلم، اینجا کليک کنيد.

 

آخرين خبر درباره ي (Jesus Camp) اين که کمپ مذکور، در اواخر سال 2006، در دام فيلم هاي مستند و تبليغاتي خود افتاد و مجبور به تعطيلي شد؛ بدين ترتيب که به دليل ترويج خشونت در کودکان و شست و شوي مغزي آنان (که درفيلم هاي تبليغاتي و مستند (Jesus Camp) به وضوح ملاحظه مي گردد)، اين کمپ مورد هجوم افرادي که خط مشي آن را نادرست مي دانستند، قرار گرفت و خسارات مالي فراواني ديد. به همين دليل مسئولان (Jesus Camp) و در رأس آن ها خانم بکي فيشر تصميم گرفتند تا کمپ را براي مدت چند سال تعطيل کنند.(254) البته لازم به ذکر است که کماکان کمپ هاي نوانجيلي مشابه (Jesus Camp) در سراسر آمريکا به فعاليت خود ادامه مي دهند و تعطيلي (Jesus Camp)، تأثيري بر آن ها نداشته است. 

 

18 – ترويج کتاب ها و فيلم هايي در مدح جادوگري و انتشار آن  در  بين  کودکان  از  جمله (Harry Potter)

 يکي از ترفند هاي خطرناک دستگاه شيطاني فراماسونري براي اجراي اهدافش، تلاش براي انس دادن انسان ها (به خصوص کودکان) با سحر، جادو و تعاليم شبه کابالايي مي باشد. قبل از ارايه ي توضيحات بيشتر در اين زمينه، توجه شما را به بحث هاي مقدماتي زير جلب مي کنيم:

در تمام اديان الهي، سحر و جادوگري نکوهش شده است و جزء امور ممنوعه مي باشد.(255) در دين اسلام نيز احاديث و روايات بي شماري از معصومين (ع) پيرامون ممنوعيت سحر بيان شده است. براي نمونه در اين زمينه مي توان به حديث زير از امام صادق (ع) به نقل از جد بزرگوارشان حضرت علي (ع) اشاره کرد:

« عَنِ الْبَزَّازِ عَنْ أَبِي الْبَخْتَرِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ (ع) أَنَّ عَلِيّاً (ع) قَالَ:

 

مَنْ تَعَلَّمَ شَيْئاً مِنَ السِّحْرِ قَلِيلًا أَوْ كَثِيراً فَقَدْ كَفَرَ وَ كَانَ آخِرَ عَهْدِهِ بِرَبِّهِ وَ حَدُّهُ أَنْ يُقْتَلَ إِلَّا أَنْ يَتُوبَ. »(256)

« از بزاز از ابي البختري از جعفر (صادق (ع)) از پدرش (ع) از حضرت علي (ع) نقل شده است که فرمودند:

هر كس چيزي از سحر بياموزد، زياد باشد يا كم، كافر شده است و سرانجام كارش  با  خدايش  است؛  و  حدش  اين  است  كه  كشته  شود،  مگر  اينكه توبه كند. »

اين حديث خود به روشني نشان مي دهد که جادوگري گناه بسيار بزرگي است و حکم سنگيني دارد.

اما در جهان امروز که ارزش ها دگرگون شده است و همه چيز به صورت وارونه معرفي مي گردد، کتاب ها و فيلم هاي زيادي در مدح و ستايش جادوگري نوشته  و  ساخته  مي شود.  متأسفانه  مخاطب  بسياري  از  اين  کتاب ها  و فيلم ها، کودکان هستند.

بدين ترتيب بسياري از کودکان از دوران خردسالي با سحر و  جادوگري  آشنا مي شوند و با توجه به اين که در آنان رشد شناختي کامل نيست، بسياري از آن ها آرزو مي کنند که اي کاش  به جاي قهرمان  کتاب ها  و  فيلم ها  بودند  و مي توانستند هر چيز که مي خواستند براي خود مهيا کنند.

متاسفانه امروزه بازار بسياري از اين کتاب ها و فيلم ها بسيار داغ است و بعضي از آن ها در زمره ي پرفروش ترين کتاب هاي تاريخ قرار دارند. از جمله ي اين کتاب ها و فيلم ها مي توان به (علي بابا و چهل دزد بغداد)، (علاءالدين و چراغ جادو)، (Harry Potter) و (Shrek) اشاره کرد. در بين کتاب ها و فيلم هاي مذکور، (Harry Potter) هم از نظر ميزان فروش و هم از نظر ميزان تأثير، موقعيت ويژه اي دارد.

 

 

داستان هاي (Harry Potter) که در زمره پرفروش ترين کتاب هاي تاريخ قرار گرفتند

 

 

داستان هاي (Harry Potter) در زمره ي پرفروش ترين کتاب هاي تاريخ قرار گرفته و از آن انيميشن ها و فيلم هاي زيادي ساخته شده است؛ شهرت اين مجموعه داستان ها به حدي است که کتاب ها و فيلم هاي (Harry Potter) از نظر  درآمدزايي  نيز  در  بين  درآمدزاترين  کتب  و  فيلم هاي  تاريخ،  جاي گرفته اند.(257)

در اين بين،  شواهد  مهمي  وجود  دارند  که  نشان  مي دهند  داستان هاي (Harry Potter) واضحاً در جهت اهداف شيطاني فراماسون ها و صهيونيست ها توليد شده اند. از جمله ي اين شواهد، مي توان به موارد زير اشاره کرد:

1 – تعاليم جادوگري (Witchcraft) که (Harry Potter) به کرات  از  آن ها  بهره مي برد، قرابت بسيار زيادي با تعاليم شيطان پرستي و همين طور کابالا دارد. به طوري که علايم و وسايل و عباراتي که در (Witchcraft) به کار برده مي شوند، عمدتاً همان علايمي هستند که در کابالا و شيطان پرستي به کار مي روند. از جمله ي اين علايم مي توان به علامت هاي الحادي چون ستاره ي شش گوش، (Baphomet) و … اشاره کرد که در شيطان پرستي، تعاليم کابالا (و تعاليم فراماسونري که برگرفته از تعاليم کابالا است)، و نيز تعاليم (Witchcraft) به خصوص (Black Witches = جادوگران شيطاني) مشترک  است.(258)   بدين ترتيب  مي توان  چنين  دريافت  که  فيلمي  که از  جادوگري (Witchcraft)  حمايت  مي کند،  از  تعاليم  مشابه  مانند شيطان پرستي و … نيز حمايت مي کند.

2 – الهه ي جادوگري (Witchcraft) و خداي جادوگران، (Baphomet) است.(259) اين الهه (که حتماً در قسمت هاي قبلي مقاله با آن آشنا شده ايد)، براي شيطان پرستان، کاباليست ها و فراماسون ها نيز مقدس بوده و نماد شيطان مي باشد. بنابراين گروه هاي جادوگري (Witchcraft) نيز،  به مانند شيطان پرستان،   کاباليست ها   و   فراماسون ها،  شيطان   ر ا  تقديس مي کنند.(260) با اين اوصاف مي توان گفت که فيلم (Harry Potter) نيز که به ترويج جادوگري مي پردازد، عقايد شيطان پرستي و فراماسونري را به صورت  غير مستقيم  ترويج  مي نمايد؛  چرا  که  اين  گروه ها  نيز  همانند گروه هاي جادوگري، به (Baphomet) اعتقاد دارند.

 

 

 همان طور که ملاحظه مي فرماييد, (Baphomet) خداي جادوگران نيز مي باشد. قبلا اشاره کرديم که شيطان پرستان, کاباليست ها و ماسون ها نيز  (Baphomet) را تقديس مي کنند. 

 

3 – تعاليم  جادوگري (Witchcraft)  چه  از  نوع  خوب (White)  و  چه  از نوع بد (Black)، همگي برپايه ي تفکرات الحادي و جاهلي (Paganism) شکل گرفته اند(261) و پذيرفتن اين تعاليم، مستلزم نفي مذهب است. بنابراين کودکاني که در کودکي به جاي آموختن کتب الهي و تعاليم مذهبي، فنون و تعاليم الحادي را در داستان ها مي آموزند، زمينه ي مستعدتري براي پذيرش کفر و الحاد در دوران بزرگسالي خواهند داشت.

بدين ترتيب همان طور که ذکر شد، گروه هاي جادوگري (Witchcraft)، هم شيطان پرستي (Satanism) و هم تعاليم جاهلي و الحادي (Paganism) را ترويج مي کنند.

4 – تعاليم  الحادي  کابالا  که  سرمنشأ  تفکر فراماسونري است،(262)  شباهت بسيار  زيادي  با  جادوگري (Witchcraft) دارد؛(263)  بنابراين  هنگامي  که  از طريق  داستان هايي  مانند (Harry Potter)،  جادوگري (Witchcraft)  ترويج مي شود، عملاً تعاليم ماسوني کابالا نيز رواج مي يابد و بدين ترتيب ذهن کودکان  براي  پذيرش  تعاليم  فراماسونري  در  دوران  بزرگسالي،  آماده تر مي گردد.

 

 

شباهت فراواني بين جادوگري (Witchcraft) و تعاليم ماسوني کابالا (Kabbalah) وجود دارد

 

5 – در داستان هاي (Harry Potter)، از نماد هاي فراواني استفاده شده است که بسياري از آن ها در گروه هاي مخفي، ماسوني و صهيونيستي نيز استفاده مي شوند. براي مثال، سنگ فيلسوفان (Philosopher’s Stone) که نام يکي از داستان هاي (Harry Potter) است،(264)  داراي مفاهيم  کابالايي  و  ماسوني  است؛  زيرا  نماد  سنگ  فيلسوفان،  ستاره ي شش گوش (Hexagram) مي باشد(265) که قبلاً پيرامون مفاهيم الحادي و ماسوني آن مفصلاً بحث کرديم. از سوي ديگر، لباس هاي سياه رنگ (Harry Potter) و دوستانش نيز کاملاً مشابه لباس هاي افرادي است که در گروه هاي مخفي  و  ماسوني  مانند (Skull & Bones) و …  فعاليت  مي کنند.  اين مثال ها، بخشي از حرکت هاي مخفيانه و شيطاني است که در جهت زيبا جلوه دادن نماد هاي مخفي و ماسوني در داستان هاي (Harry Potter) صورت مي گيرد.

 

 

(Harry Potter) و سنگ فيلسوفان. (نام يکي از داستان هاي (Harry Potter)). توجه کنيد که نماد سنگ فيلسوفان, Hexagram است که يک نماد کاملا الحادي و ماسوني است.
بدين ترتيب همان طور که ملاحظه فرموديد، گسترش کتاب ها و داستان هايي همچون  (Harry Potter)  نيز  تحت  نفوذ  تشکيلات  جهاني  فراماسوني انجام شده است و هدف از آن، تهاجم به ذهن پاک کودکان و جذب کردن آنان به سمت تعاليم الحادي، شيطاني و ماسوني در آينده مي باشد؛ وگرنه يک نويسنده ي   آماتور و   يک   داستان   بي محتوا   و   ضعيف،   به   هيچ   عنوان نمي توانستند به چنين شهرت جهاني دست يابند.
 

بنابراين چه خوب است که فرزندان و کودکانمان را با داستان هاي ناب و اصيل ايراني و اسلامي بپرورانيم و ذهن آنان را از کودکي، در جهت تعاليم الهي سازمان دهيم. يقيناً اين کار مي تواند سلامت روحي کودکان امروز و جوانان فرداي جوامع اسلامي را تأمين نمايد و آنان را در ساختن آينده اي روشن براي دنياي اسلام، آماده کند.

کاری از خادم الامام-وعده صادق

ادامه دارد …………..

  برای دانلود منابع به فرمت PDF اینجا کلیک کنید.

 

خادم الامام-وعده صادق

Loading

1 COMMENT

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here
Captcha verification failed!
CAPTCHA user score failed. Please contact us!